

افسانه میگسار قدیس
انتشارات ماهي منتشر کرد:
يکباره رو به سمت راست گرداند و به کارولينه نگاهي انداخت. اکنون چيزي توجهش را جلب کرد که ديروز از چشمش پنهان مانده بود: ردپاي پيري بر چهرهي کارولينه. او کنارش خفته بود، رنگپريده و پفکرده، سنگيننفس، غرق در خواب صبحگاهي زنان گذرکرده از بهار عمر. آندرياس به دگرگوني حاصل از گذر ايام پي برد، ايامي که خود او را هم بينصيب نگذاشته بود. دريافت که خود نيز دگرگون شده است. تصميم گرفت بيدرنگ از جا برخيزد و به حکم سرنوشت از آنجا دور شود و پاي به روزي تازه بگذارد، يکي از همان روزهاي تازهي مألوف خويش.
يوزف روت، روزنامهنگار و رماننويس اتريشي عمدهي شهرتش را مديون آن دسته از آثارش است که به زندگي پس از جنگ در اروپا ميپردازد. مارش رادتسکي، ايوب، اعترافات يک قاتل و افسانهي ميگسار قديس از آثار شاخص اويند.
افسانهي ميگسار قديس، مجموعهي سه داستان بلند بسيار مشهور از يوزف روت است، شامل وزنهي نادرست، افسانهي ميگسار قديس و لوياتان.
فروشگاه اينترنتي 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













