عالی ترین صاحب منصبان حکوتی می توانند شوق و شهوت باقی ماندن در قدرت را در لفافه عبارت ها و گفته هایی با مضمون خدمت به طبقه کارگر و محروم پنهان نگاه دارند.
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات نشرنو منتشر کرد:
نظام پساتوتالیتر همیشه و در هر قدم مردم را لمس میکند، اما همیشه با دستانی پوشیده در دستکشهای ایدئولوژیک. برای همین است که زندگی در این نظام چنین آکنده از دورویی و ریا و دروغ است. لازم نیست مردم همهٔ دروغها و مغلطههای این نظام را باور کنند، اما باید چنان رفتار کنند که گویی باورشان دارند، یا دست کم در سکوت از کنارشان بگذرند. لزومی ندارد این دروغها را بپذیرند. کافی است بپذیرند که با این دروغها و در بطن آنها زندگی کنند، زیرا بدینترتیب بر نظام صحه میگذارند، اطاعتشان را از نظام نشان میدهند، نظام را میسازند، و اصلا خود نظام میشوند.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
کتابِ قدرت بی قدرتان از سایت گودریدز امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.
کتابِ قدرت بی قدرتان از سایت آمازون امتیاز 4.7 از 5 را دریافت کرده است.
زندگی در زیر سایۀ دروغ چگونه است؟ دروغ چگونه در جامعه به حیات خود ادامه میدهد؟ مردم چگونه آن را تحمل میکنند و چگونه به ابزاری برای پرورش و گسترش دروغ بدل میشوند و این دروغ در نهایت چگونه برملا میشود؟ واتسلاف هاول کتاب قدرت بی قدرتان را در سال 1979 و یک دهه پس از سرکوب بهار پراگ منتشر کرد. این کتاب یک جستار سیاسی گسترده است که به تشریح ماهیت رژیمهای کمونیستی آن زمان میپردازد. از مضامین اصلی این کتاب میتوان به سیاست جهانی، اخلاق، زندگی، کمونیسم، چکسلواکی، سیاست و حکومت اشاره کرد. او در کتاب قدرت بیقدرتان زندگی را در حکومتهای کمونیستی اروپای شرقی و در نظام پساتوتالیتر چکسلواکی بهتصویر میکشد و میگوید که احترام مردم به نظام و اطاعت از آن باعث میشود که منافع قدرتِ حاکم به منافع مردم ترجیح داده شود.
کتاب قدرت بی قدرتان، جستار قابلتوجه و خواندنی واتسلاف هاول در مورد مخالفتهای سیاسی، آیینهای سرکوب و جرقههایی است که بار دیگر موج مخالفتها را برانگیخت. این کتاب تبدیل به مانیفستی برای متحدکردن جنبشهای همبستگی در سراسر اتحاد جماهیر شوروی شد و هاول در این کتاب به زبانی ساده و گیرا به بررسی زندگی مردم و سیاستهای موجود در آن برهه زمانی خاص پرداخته است. اگر به مباحث سیاسی و اجتماعی علاقهمند هستید یا محقق و پژوهشگر سیاسی یا جامعهشناسی، فلسفه و تاریخ هستید به هیچ عنوان خواندن کتاب قدرت بی قدرتان را از دست ندهید.
«بیشتر اوقات برای توصیف نظام حاکم بر ما از لفظ «دیکتاتوری» استفاده میشود؛ بهعبارت دقیقتر، دیکتاتوریِ یک بوروکراسی سیاسی بر جامعهای که سعی کردهاند آن را از نظر اقتصادی و اجتماعی یکدست و همسان کنند. ولی متأسفانه لفظ «دیکتاتوری»، صرفنظر از اینکه چقدر در موقعیتهای دیگر میتواند مفهوم و قابلدرک باشد، به جای اینکه ماهیت واقعی قدرت را در نظام فعلی روشنتر کند به ابهام و نامفهومیاش دامن میزند. با این واژه معمولاً گروه کوچکی از افراد در ذهنمان تداعی میشود که حکومت و زمامداری یک کشور را با توسل بهزور قبضه کردهاند، و کاملاً علنی و با استفاده از ابزارهای بلاواسطهای که در اختیارشان هست اعمال قدرت میکنند و بهلحاظ اجتماعی از اکثریت مردم تحت حکمرانیشان بهراحتی قابلتشخیص هستند. یکی از اساسیترین جنبههای این دریافت سنتی یا کلاسیک از دیکتاتوری این فرض است که دیکتاتوری امری است موقتی و گذرا و فاید ریشههای تاریخی؛ تو گویی وجودش فقط وابسته به حیات بنیانگذارانش است و گستره و اهمیتش به یک محل مشخص منحصر میشود، فارغ از ایدئولوژی خاصی که برای مشروعیتدادن به خودش به کار میگیرد، و قدرتش در نهایت از تعداد و توان تسلیحاتی سربازان و نیروهای پلیس نشأت میگیرد.»
«صاحب یک سبزی فروشی، بین آن همه پیاز و هویج، این شعارنوشته را هم به شیشهٔ معازهاش چسبانده است: «کارگران جهان، متحد شوید!» چرا این کار را کرده است؟ میخواهد چه پیامی را به دنیا برساند؟ آیا حقیقتاً و از ته دل شیفته و دلبستهٔ اندیشهٔ اتحاد میان کارگران جهان است؟ آیا این شیفتگی و دلبستگی آنقدر زیاد بوده که دیگر نتوانسته جلو خودش را بگیرد و آرمانهایش را به اطلاع عموم نرساند؟ آیا واقعاً حتی لحظهای به این فکر کرده که چنین اتحادی چطور میتواند محقق شود و اصلاً این اتحاد چه معنایی دارد؟ بهنظرم با اطمینان میتوان گفت که اکثریت قاطعی از مغازهداران هیچوقت نه به شعارنوشتههایی که پشت شیشهٔ مغازههایشان میچسبانند فکر میکنند و نه اصلاً با این شعارنوشتهها بهدنبال بیان عقاید واقعیشان هستند. شعارنوشته را ادارهٔ مرکزی صنف بههمراه هویجها و پیازها برای سبزیفروش ما فرستاده است. او هم همه را در ویترین مغازهاش گذاشته، فقط به این دلیل که سالها روال کار به همین ترتیب بوده و همه همین کار را میکنند و اصلاً باید هم اینطور باشد. چون اگر کسی این کار را نکند برایش دردسر درست میشود. چه بسا که بهدلیل چینش و آرایش نامناسب ویترین مغازه مؤاخذهاش کنند؛ حتی ممکن است به خیانت متهم شود.»
«افراد صرفاً به این دلیل از خودشان بیگانه میشوند که چیزی در وجودشان هست که بتوانند از آن بیگانه شوند. افراد لابد وجودی اصیل دارند که از آن بیگانه میشوند. بنابراین، زیستن در دایرهٔ حقیقت تافتهای است مستقیماً بافته در زیستن در چنبرهٔ دروغ. شرایط زیستن در چنبرهٔ دروغ به این دلیل فراهم آورده میشود که پاسخی باشد به بدیل سرکوبشدهٔ آن، یعنی زیستن براساس اهدافی اصیل، که البته پاسخی است کاذب و غیر اصیل. فقط با توجه به این پسزمینه است که زیستن در چنبرهٔ دروغ معنایی پیدا میکند: تنها همین پسزمینه است که ضامن وجود آن است. زندگی در چنبرهٔ دروغ با همهٔ توجیهات دروغینش که میگوید ریشه در نظم بشری دارد، چیزی نیست جز واکنشی به میل طبیعی انسان به حقیقت. بنابراین، زیرلایهٔ بهظاهر بسامان زندگی در چنبرهٔ دروغ، آن سپهر پنهان زندگی واقعی بااهداف واقعیاش غنوده است که در نهان آغوشی باز به سوی حقیقت دارد. قدرت سیاسی یگانه، انفجاری، و محاسبهناپدیر زیستن در دایرهٔ حقیقت درواقع بیریشه نیست و پشتوانهای هر چند نامرئی اما همه جا حاضر و ناظر دارد: همان سپهر پنهان زندگی واقعی.»
در دهه 1970 تحت رژیم کمونیستی چکسلواکی، فشاری فراگیر از سوی دستگاه سیاسی بر فرهنگ اعمال میشد. رژیم کمونیستی از روشهای مختلفی برای تحت فشار قراردادن شهروندانش استفاده میکرد تا قوانین را رعایت کنند. جنبش حقوق بشر چکسلواکی در سال 1977 شکل گرفت و بیانیۀ حقوق بشر این کشور با امضای بیش از 700 نفر از روشنفکران و مقامات سابق حزب کمونیست منتشر شد. پس از آن دولت چکسلواکی به سرکوب این عده پرداخت. مربی فلسفی هاول، یان پاتوچکا که سخنگوی دادخواست حقوق بشر و منشور 77 بود در ماه مارس 1977 پس از ۱۱ ساعت شکنجه و بازجویی به دست پلیس مخفی چکسلواکی، بر اثر سکتۀ مغزی درگذشت. هاول قدرت بی قدرتان را پس از این حادثه و در اکتبر 1978 نوشت که در اصل قرار بود اساس کتابی دربارۀ لهستان، چکسلواکی و ماهیت آزادی باشد. قرار بود برای هر یک از دست اندرکاران نسخهای از قدرت بی قدرتان ارسال شود و سپس آنها نظرشان را دربارۀ این نسخه بگویند که بعداً چاپ بشود. پس از انتشار منشور 77 هاول تحت فشار مداوم پلیس مخفی قرار گرفت. او دائماً تحت نظارت دولت بود و تقریباً هر روز از او بازجویی میکردند. هنگامی که از هاول به چیزی نرسیدند او را زندانی کردند.
پس از زندانی شدن هاول جستار قدرت بی قدرتان به شدت سرکوب شد و سپس باقی نویسندگان تصمیم گرفتند آن را چاپ کنند. این جستارها در نشریههای زیرزمینی به صورت مخفیانه منتشر و به چندین زبان نیز ترجمه شد. این جستار تبدیل به یک مانیفست برای دگراندیشان در چکسلواکی، لهستان و دیگر رژیمهای کمونیستی شد. پل ویلسون این جستار را به انگلیسی ترجمه کرد و در سال 1985 آن را به شکل کتابی به نام «قدرت بی قدرتان: شهروندان علیه دولت در اروپای مرکزی شرقی» به چاپ رساند. واتسلاف در کتاب قدرت بی قدرتان توضیح داده است که زندگی در یک رژیم کمونیستی چگونه است و اینکه چگونه چنین رژیمهایی میتوانند به واسطۀ ماهیت خود، باعث نارضایتی شهروندان عادی شوند. او در این کتاب به بحث دربارۀ ایدهها و اقدامات احتمالی جوامع سست متشکل از افرادی پرداخته که یک هدف مشترک دارند و آن هدف هم کنترل مردم است. اعضای منشور 77 بهرغم تمام سرکوبها به فعالیت خود ادامه دادند و حدود یک دهه بعد موجب سرنگونی حکومت کمونیستی چکسلواکی شدند. این کشور در سال 1993 به دو کشور مستقل چک و اسلواکی تجزیه شد. واتسلاف هاول که خود از فعالان این منشور بود پس از تجزیه، به عنوان اولین رئیس جمهور کشور چک منصوب شد.
هاول در جایی از کتاب سازوکار نظام پساتوتالیتر را اینگونه توضیح میدهد: «نظام پساتوتالیتر همیشه و در هر قدم مردم را لمس میکند، اما همیشه با دستانی پوشیده در دستکشهای ایدئولوژیک. برای همین است که زندگی در این نظام چنین آکنده از دورویی و ریا و دروغ است. لازم نیست مردم همه دروغها و مغلطههای این نظام را باور کنند، اما باید چنان رفتار کنند که گویی باورشان دارند، یا دستکم در سکوت از کنارشان بگذرند. لزومی ندارد این دروغها را بپذیرند، کافیست بپذیرند که با این دروغها و در بطن آنها زندگی کنند، زیرا بدینترتیب بر نظام صحه میگذارند، اطلاعاتشان را از نظام نشان میدهند، نظام را میسازند و اصلا خود نظام میشوند.» هاول توضیح میدهد که منظور از پیشوند «پسا» این نیست که نظام مورد دیگر توتالیتر نیست، بلکه از این لفظ استفاده میکند تا بگوید نظام پساتوتالیتر از پایه و اساس با تعریف معمول ما از توتالیتاریسم و نظامهای دیکتاتوری کلاسیک تفاوت دارد. نظام پساتوتالیتر چیزی فراتر و تباهتر از دیکتاتوری و توتالیتر است. واتسلاو هاول در کتاب قدرت بیقدرتان به تشریح نظام پساتوتالیتر، ویژگیهای آن، زندگی مردم در سایۀ چنین نظامی و عوامل قدرت و افول پساتوتالیتاریسم پرداخته است.
قدرت بی قدرتان در سال 1978 در چکسلواکی که سی سال پشت پردۀ آهنین بود، منتشر شد. پردۀ آهنین به مرزبندی اروپا پس از جنگ جهانی دوم و طی سالهای جنگ سرد (1947 - 1991) اشاره دارد که اروپا را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم کرد. پس از انتشار منشور 77 این موضوع که چطور میتوان در برابر یک سیستم تمامیتخواه مقاومت کرد، ذهن واسلاو هاول را به خود مشغول داشت و نتیجۀ آن مقالهای شد با نام قدرت بی قدرتان که بعداً در سال 1985 با ترجمۀ انگلیسی به صورت کتاب چاپ شد. جاین کین، نظریهپرداز فلسفۀ سیاسی اهل انگلیس که بیوگرافی هاول را هم نوشته، بر این عقیده است که قدرت بی قدرتان یکی از اصیلترین و قانعکنندهترین نوشتههای سیاسی است که از بلوک شرق بیرون آمد.
سیستم پساتوتالیتر
هاول اصطلاح «پساتوتالیتر» را برای این مقاله ابداع کرد و گفت: «من نمیخواهم با پیشوند «پسا» بگویم که این سیستم دیگر توتالیتر یا تمامیتخواه نیست، برعکس، منظورم این است که به نوعی تفاوتی اساسی با دیکتاتوریهای کلاسیک دارد...» بنابراین او بحث خود را با بررسی سیستمی که «مخالفان» در برابر آن قرار دارند آغاز میکند. از نظر هاول ماهیت یک رژیم کمونیستی شگفتانگیز است چون به اسم آزادی، کارگران و انسانها را به بردگی میگیرد و به نام دموکراسی انتخاباتی نمادین و نمایشی برگزار میکند و به نام جریان آزاد اطلاعات و آزادی بیان، انسان را از شنیدن و خواندن دیدگاههای مختلف محروم میکند. حتی این رژیم وانمود میکند که به حقوق بشر احترام میگذارد. هاول در کتاب قدرت بی قدرتان نشان میدهد که جنبشها و اعتراضات اغلب علیه چنین رژیمهای پساتوتالیتری رخ میدهد و البته به دست انسانهای بیقدرت. هاول در این کتاب مخالفت کاملش با نظام پساتوتالیتر را نشان میدهد.
سبزیفروش مطیع
هاول کتابش را با قدرت و با مثالی جالب شروع میکند. مثالی از سبزی فروشی که تحت نظام پساتوتالیتر زندگی میکند اما در سبزی فروشیاش تابلویی به دیوار زده که رویش نوشته است: «کارگران جهان متحد شوید!». سبزیفروش شاید حتی معنای این شعار را هم نداند و تابلو در واقع نه نمادی از اشتیاق این سبزیفروش به رژیم بلکه نمادی از تسلیم شدن او در برابر آن و تحقیر او به دست رژیم است. هاول با این مثال افرادی را نشان میدهد که از قدرت خود هیچ اطلاعی ندارند و با تسلیم در برابر رژیم به نوعی به آن قدرت و اعتبار هم میبخشند. در واقع تابلوی سبزیفروش هم نشاندهندۀ سرکوبِ اوست و هم نوعی تبلیغ برای سیستمی که او را سرکوب کرده است. هاول میگوید که حکومت پساتوتالیتر به قدری مردم را فلج میکند که کسی نه نمیتواند فکر کند و نه سؤالی بپرسد و در چنین جامعهای هیچ فردی از قدرت خود آگاه نیست. در نهایت هاول نشان میدهد که قدرت واقعی به چه معناست و در دست چه کسانی قرار دارد.
ایدئولوژی
هاول در کتاب قدرت بی قدرتان اینطور توضیح میدهد که ایدئولوژی به انسانها توهم هویت، کرامت و اخلاق میدهد. این حجابی است که انسانها میتوانند وجود سقوط کردهشان، ناچیز شماری و سازگاریشان با وضعیت موجود را پشت آن پنهان کنند. این بهانهای است که همه میتوانند از آن استفاده کنند، از سبزیفروشی که ترس از دست دادن شغل خود را در پس منافع ادعایی اتحاد کارگران پنهان میکند تا بالاترین مقامی که میتواند منافعش برای ماندن در قدرت را پشت خدمت به طبقۀ کارگر پنهان کند. بنابراین، کارکرد اصلی توجیه ایدئولوژی این است که مردم را هم به عنوان قربانیان و هم به عنوان ستونهای نظام پساتوتالیتر، با این توهم به پیش میبرد که این سیستم با نظم انسانی و نظم جهان هماهنگ است.
چه کسی ایدئولوژی را اجرا میکند؟
چه میشد اگر سبزیفروش زندگی در دروغ را متوقف میکرد؟ کافی است شعاری را که معنایی برایش ندارد از دیوار مغازهاش بردارد. خب، چه تفاوتی ممکن است ایجاد شود؟ بعید است که حتی هیچ کدام از مشتریان متوجۀ نبودش شوند، اما قرار نیست کسی متوجۀ این تغییر شود، بلکه این تغییر بخشی از تصویر دورنمای زندگی روزمره است. سبزیفروش به عنوان یک مشارکتکننده در این چشمانداز به سیستم خدمت میکند. پیام اصلی است: «این تابلوی آویزان چیزی است که ایدئولوژی از ما میخواهد و ما به آن عمل میکنیم.» کسانی که تابلوها را آویزان میکنند با همین عمل به حمایت از ایدئولوژی میپردازند و خواستههای ایدئولوژی را بیان میکنند.
سبزیفروش نافرمان
بنابراین در این قسمت سؤالاتی پیش میآید. اگر همراهی با دروغ فقط به معنای تسلیم شدن در مقابل سیستم نیست، بلکه به معنای اجرای سیستم است، چه جایگزینی برای افرادی وجود دارد که سیستم را غیرقابل تحمل میدانند؟ اگر سبزیفروش دست از دروغ بردارد و در حقیقت زندگی کند چه؟ خب واضح و بدیهی است که سیستم کار او را تلافی میکند و بخشی از آنها آشکارا او را مورد آزار و اذیت قرار میدهند و بخشی دیگر که همچنان با دروغ زندگی میکنند، باید از سبزیفروش اجتناب کنند.
حقیقت و نفوذ
هاول معتقد است که با دروغ هرگز نمیتوان کسی را کاملاً در کنترل گرفت. همیشه بذری از حقیقت باقی میماند. دروغ بهشدت ادعای حقیقت دارد و مدعی است که راهی به سوی اصالت است، پس در عین حال این ایده را تقویت میکند که چیزی به نام حقیقت و اصالت وجود دارد و این چیزها ارزشمند هستند. پس «حقیقت» هرگز در نظام پساتوتالیتر نابود نمیشود، بلکه مانند جریانی زیرزمینی در جامعه جریان دارد.
سیاست در دوران پسا توتالیتاریسم
حال چگونه یک شهروند میتواند در روند سیاسی حاکم بر جامعهاش شرکت کند؟ راه عادی در نظام پساتوتالیتر، مشارکت، زندگی و کمک به اجرای دروغی است که خفقان نظام و تسلطش بر زندگی رعایا را تداوم میبخشد. بخشهایی از این دروغ تبدیل به فرآیندهای نمایشی میشود - رای دادن یا التماس کردن به نمایندگان و غیره - که همان تقلیدی از مشارکت و کنش سیاسی است. تنها شکل مشارکتی که برای مردم مجاز است، مشارکتی است که باعث میشود سیستم را به پیش ببرند و مردم از حق انتخاب واقعی محروم هستند.
چه باید کرد؟
از نظر هاول در کتاب قدرت بیقدرتان، آنچه ما واقعاً به آن نیاز داریم بازسازی نظم بزرگ انسانی است که نظم سیاسی فقط بخشی از آن باشد. به عبارت دیگر مسئلۀ اصلی بازسازی ارزشهایی مانند اعتماد، صراحت، مسئولیت، همبستگی و عشق است و این برای سازمانهای اقتصادی و همچنین سازمانهای سیاسی نیز صدق میکند، سازمانها باید خودگردان و هدفمند شوند و سازمانهایی خودمختار و منفعتخواه با کارگرانی تابع که هیچ مسئولیتی در قبال کار خود ندارند کنار گذاشته شوند.
• چرا ملتها شکست میخورند اثر دارون عجم اغلو و جیمز ای رابینسون یک بررسی عمیق اما به زبان ساده در مورد دلایل واقعی پیشرفت و عقبماندگی کشورهاست. آنها در این سؤال به پرسشهای زیادی دربارهٔ شکست و پیروزی ملتها پاسخ میدهند و با کمک طیف وسیعی از مطالعات موردی تاریخی، بینشهایی دربارهٔ اقتصاد نهادگرایی، اقتصاد توسعه و تاریخ اقتصادی به خواننده میدهند.
• کمونیسم رفت و ما ماندیم و حتی خندیدیم مجموعهای از مقالات اسکلاونکا دراکولیچ نویسنده، مقالهنویس و روزنامهنگار اهل کرواسی است که خودش نیز در دوران حکومتهای کمونیستی زندگی کرده است. او در این مقالات نگاهی به زندگی زنان اروپای شرقی تحت رژیمهای کمونیستی، بهویژه یوگسلاوی سابق انداخته است و از تجربیات خود و سایز زنان و رنجهای دوران کمونیسم میگوید.
• خودآموز دیکتاتورها اثر رندال وود و کارمینه دولوکا است. نویسندگان در این کتاب با سبک و شیوهای منحصربهفرد به بررسی شیوهٔ رفتار حکومتهای خودکامه و دیکتاتوری پرداختهاند و گاهی با ذکر مثال واقعیتهای تاریخی را به خواننده یادآوری میکنند. سازوکار طنز این کتاب آن را از سایر کتابها متفاوت کرده است.
• دیکتاتور شدن اثر فرانک دیکاتر است. او در این کتاب با بررسی آیین وفاداری تلقینشده از سوی هشت دیکتاتور خونریز قرن بیستم، به سراغ پیامدهای مرگبار شیوهٔ حکمرانی این دیکتاتورها پرداخته است و همچنین نشان میدهد که چطور این دیکتاتورها ریشههای ظلم را با وحشت و ستایش مردم و طرفدارانشان سیراب میکنند.
واتسلاف هاول در سال 1936 به دنیا آمد و در سال 2011 از دنیا رفت. او سیاستمدار، نویسنده، شاعر، نمایشنامهنویس و مخالف سیاسی حکومت کمونیستی چکسلواکی بود. هاول آخرین رئیس جمهور چکسلواکی از سال 1989 تا انحلال چکسلواکی در سال 1992 بود و سپس به عنوان اولین رئيس جمهور جمهوری چک از سال 1993 تا 2003 به مردم کشورش خدمت کرد و اولین رئيس جمهور منتخب دموکراتیک هر دو کشور پس از سقوط کمونیسم بود. از لحاظ ادبی، او را بیشتر به خاطر نمایشنامهها، مقالات و خاطراتش میشناسند. فرصتهای آموزشی هاول به دلیل پیشینۀ بورژواییاش محدود بود و ابتدا به عنوان یک نمایشنامهنویس به شهرت رسید. او در آثارش مثل جشن باغچه و Memorandum از سبک پوچگرایانه برای انتقاد از نظام کمونیستی استفاده کرد. او پس از شرکت در بهار پراگ، در لیست سیاه نظام قرار گرفت ولی از نظر سیاسی فعالتر شد و به ایجاد چندین طرح مخالفت با حکومت کمونیستی از جمله منشور 77 پرداخت و به کمیتۀ دفاع از افرادی که ناعادلانه تحت تعقیب قرار گرفته بودند کمک کرد. فعالیتهای سیاسیاش باعث شد تحت نظارت پلیس مخفی StB قرار بگیرد. او دورههای متعددی را به عنوان یک زندانی سیاسی در زندان گذراند که طولانیترین دورۀ حبس او نزدیک به چهار سال و بین سالهای 1979 تا 1983 بود.
حزب انجمن مدنی هاول نقش مهمی در انقلاب مخملی ایفا کرد. مخالفین سرانجام توانستند نظام کمونیستی چکسلواکی را در سال 1989 سرنگون کنند. واتسلاو هاول مدت کوتاهی پس از پیروزی ریاست آخرین دولت چکسلواکی را برعهده گرفت و پس از تجزیۀ این کشور و استقلال چک در سال 1993 اولین رئيس جمهور این کشور شد. هاول در برچیدن پیمان ورشو و گسترش ناتو به سمت شرق نقشی اساسی داشت. بسیاری از مواضع و سیاستهایش مثل مخالفت با استقلال اسلواکی، اخراج آلمانیها از چکسلواکی پس از جنگ جهانی دوم و اعطای عفو عمومی به تمام کسانی که در دوران کمونیستی زندانی شده بودند در داخل کشور چک بسیار بحث برانگیز بود. در پایان دورۀ ریاست جمهوریاش، او در خارج از کشور نسبت به داخل کشور محبوبیت بیشتری داشت. هاول پس از پایان دورۀ ریاست جمهوریاش، به عنوان یک روشنفکر به زندگی ادامه داد و چندین طرح از جمله اعلامیۀ پراگ در مورد وجدان اروپایی و کمونیسم، بنیاد VIZE 97 و کنفرانس سالانۀ Forum 2000 را بنا نهاد. فلسفۀ سیاسی هاول، فلسفۀ ضد مصرفگرایی بود. او بشر دوست، طرفدار محیط زیست، کنشگری مدنی و دموکراسی مستقیم بود. هاول از سال 2004 تا زمان مرگش از حزب سبز چک حمایت کرد. در طول زندگی نیز جوایز متعددی از جمله مدال آزادی ریاست جمهوری، جایزۀ صلح گاندی، مدال آزادی فیلادلفیا، نشان کانادا، جایزۀ چهار آزادی، جایزۀ سفیر وجدان و همچنین جایزۀ شهروندی هانو آر.النبوگن را دریافت کرد. بسیاری او را یکی از مهمترین روشنفکران قرن بیستم میدانند.
احسان کیانی خواه، مترجم کتاب قدرت بی قدرتان در سال 1364 به دنیا اومد. او کارشناسی ارشدش را در رشتۀ مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه علامه طباطبایی گرفت. از دیگر آثار ترجمه شدهاش میتوان به فیلمها و دنیاها، بیماری اثر هاوی کرل، بیماری به مثابه استعاره و نظر به درد دیگران اثر سوزان سانتاگ اشاره کرد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
عالی ترین صاحب منصبان حکوتی می توانند شوق و شهوت باقی ماندن در قدرت را در لفافه عبارت ها و گفته هایی با مضمون خدمت به طبقه کارگر و محروم پنهان نگاه دارند.
بنابراین، ساختار قدرت، با عاملیت کسانی که این مجازاتها و تنبیهها را به اجرا میگذارند، یعنی همان پیچ و مهرههای بینام و نشان نظام، سبزیفروش را از دهانش قِی میکند.
در نظام پساتوتالیتر، حقیقت در گستردهترین معنایش اهمیت خیلی خاصی دارد. اهمیتی که در جاهای دیگر اینگونه به چشم نمیآید.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
از بهترینهای نشر نو
خواندنداین کتاب را به همه پیشنهاد میکنم. عالیست.
هر صفحه از این کتاب یه درس مهم از سیاست هستش، کتاب اطلاعات فوقالعادهای دربارۀ حکومت توتالیتر به ما میده.