نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات کرگدن منتشر کرد:
آریل دورفمن یکی از روایتگران اصلی دوره ی وحشت و سرکوب سیاسی در آمریکای لاتین است. او پس از کودتای 1973 ژنرال آگوستو پینوشه در شیلی، مجبور به فرار و ترک میهن شد و سال های تعبیدش را صرف نوشتن از این فاجعه و آثار آن بر جامعه ی شیلی کرد. محاکمه ی ژنرال پینوشه، به عنوان آمر اصلی کشتار، شکنجه و سربه نیستی مبارزان سیاسی و حتی مردم عادی شیلی، باری دورفمن و هم وطنان او به رویایی محال شبیه بود، اما بازداشت ناگهانی و جنجالی ژنرال در سال 1998 در لندن گویی دریچه ای روبه امید و عدالت گشود. دورفمن در این کتاب، ضمن پیگیری روند بازداشت و محاکمه ی ژنرال پینوشه، از آثار کودتای 1973 بر شیلی و نسل های آینده ی این کشور سخن می گوید و ما را با ترس ها و امیدهای مردمی که تحت سرکوب زیسته اند آشنا می کند.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
کتاب شکستن طلسم وحشت از سایت گودریدز امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب شکستن طلسم وحشت از سایت آمازون امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.
آریل دورفمن نویسندۀ مشهور اهل شیلی در کتاب شکستن طلسم وحشت ماجرای محاکمۀ شگفتانگیز و پایانناپذیر ژنرال آگوستو پینوشه را تعریف کرده است. نویسنده به مدت سه سال مشاور فرهنگی رئیسجمهور شیلی سالوادور آلنده بود، پس از کودتای ژنرال آگوستو پینوشه که منجر به مرگ آلنده شد، او نیز مجبور شد کشور شیلی را ترک کند.
کتاب شکستن طلسم وحشت روایتی خواندنی و دردناک از جریان محاکمه و حکومت ژنرال پینوشه است. کتاب شکستن طلسم وحشت، ماجرایی پر از تعلیق و تغییر ناگهانی بخت است و در عین حال نویسنده در آن به داغترین مسائل امروزی پرداخته است که پس از حملات تروریسی یازده سپتامبر مطرح کردن آنها بیش از پیش ضروری بهنظر میرسد. اگر به کتابهای سیاسی علاقه دارید خواندن این کتاب را از دست ندهید.
«اما من، بهعنوان مشاور غیررسمی فرناندو فلورس، رئيس دفتر سالوادور آلنده، تمام روزها و بسیاری از شبهایم را در لامونهدا گذرانده بودم - ساختمانی با معماری کولونیال در مرکز سانتیاگو که مقر قوۀ مجریه است- و همان جا بود که یک روز بعدازظهر در اوت 1973 گوشی را برداشتم و از آن سوی خط، غرش گوشخراش ژنرال آگوستو پینوشه اوگارته را شنیدم که بیصبرانه خودش را معرفی کرد. طی هفتههای دشوار و رو به محاقِ تجربۀ شیلی از خلق مسالمتآمیز سوسیالیسم، پینوشه را در کل ارتش بهعنوان وفادارترین شخص به رژیم دموکراتیک میشناختند. بیدرنگ تماس را به فلورس وصل کردم؛ گوشم کر بود برای شنیدن چیزی که صدای پینوشه داشت پنهانش میکرد، خیانتی که داشت طراحی میکرد، کودتایی که همان موقع در ذهن او اتفاق افتاده بود. همین؛ چیزی بیش از همین یک گفتوگوی تلفنی کوتاه در کار نبود. اما سالهای پس از آن را در فکر تماسهای تلفنی دیگری گذراندم که ژنرال باید در روزهای پیش رو گرفته باشد: تماسی که به نیروی هوایی دستور داد کاخ ریاستجمهوری را بمباران کند، همانجا که آلنده جان داد؛ تماسی که کنگرۀ شیلی را منحل کرد.»
«هر چند میدانستم این جنایات تنها در صورتی میتوانسته رخ بدهد که هزاران نفر دیگر هم کمک کنند و میلیونها نفر هم بیتفاوت به تماشا بایستند. پینوشه بود، همیشه پینوشه. چه وقتی در یک گزارش حقوق بشری خواندم که در نخستین سال دیکتاتوری، 180 هزار نفر بدون رعایت تشریفات قانونی بازداشت شدهاند و حدود 90 درصد آنها شکنجه شدهاند، و چه وقتی که در فرانسه به استقبال دوستم اُسکار کاسترو رفتم که پس از گذراندن دو سال در زندان، از شیلی اخراج شده بود (بهخاطر روی صحنه بردن نمایشی دربارۀ ناخدای یک کشتی غریق و درهمشکسته که در گوش خدمهاش زمزمه میکند باید زنده بمانند و به مبارزه ادامه بدهند)، و چه وقتی که باید بهخاطر سربهنیست شدن مادر اُسکار به دست پلیس مخفی تسلایش میدادم. و چه وقتی که در این روزنامه و آن روزنامه میخواندم که 27 درصد از جمعیت شیلی فقط به اندازۀ 3.3 درصد از درآمد کشور سهم دارند و تلاش میکردم از این آمار خشک بیروح، چهرۀ بینوایان را بیرون بکشم.»
«در خرمن گذشتهاش، تنها یک اتفاق کنجکاوکننده به چشم میخورد. در سال 1946، رئیسجمهور گابریل گونسالس ویدلا که در جنگ سردی که تازه داشت بالا میگرفت پیشاپیش جبهۀ ایالات متحد را برگزیده بود، کمونیستهایی را که بهعنوان بخشی از ائتلاف «اتحاد خلق» به انتخاب شدن او کمک کرده بودند از دولتش کنار گذاشت. گونسالس ویدلا هزاران نفر از متحدان سابقش را جمع کرد و آنها را به اردوگاهی فرستاد که در صحرای شمالی، خارج از بندر دور افتاده و مخروبۀ پیساگوا افتتاح شده بود. رئیس این اردوگاه مردی بود که حدود سی سال بعد پیساگوا را بازگشایی کرد تا اینبار دشمنان خودش را روانۀ آنجا کند: سروان آگوستو پینوشه. و روزی در سال 1947، در همان پیساگوا بود که پینوشه برای نخستین بار با مرد دیگری از اهالی والپارایزو روبهرو شد: سالوادور آلنده، که بهعنوان یکی از نمایندگان حزب سوسیالیست کنگره، رهبری هیئتی را برعهده داشت که قرار بود وضعیت نگهداری زندانیان پیساگوا را بررسی کند. وقتی نظامیان جلویش را گرفتند، آلنده اعلام کرد که چه اجازه بدهند و چه ندهند، بازدیدش را تکمیل خواهد کرد؛ پینوشه تهدید کرده بود اگر اصرار کند پاسخش را با گلوله خواهد داد.»
اگر گذرتان به گورستان عمومی شهر سانتیاگو در شیلی بیفتد، خواهید دید که در یک سوی گورستان و کنار حواشی آن، لوحی بزرگ و پهن از سنگ گرانیت قرار دارد که همه آن را دیوار یادبود میخوانند و در سال 1994 آنجا قرار گرفت. بیش از چهار هزار اسم روی سطح این دیوار هک شده است که همگی قربانیان امنیتی دوران دیکتاتوری ژنرال آگوستو پینوشه بودند؛ دورانی که از 11 سپتامبر 1973 تا مارس 1990 دوام داشت. در کنار اسامی مختلف، واژهای عجیب به چشم میخورد که در واقع نام ناپدیدشدگان است، کسانی که خانوادههایشان هنوز هم نمیدانند چه بلایی بر سرشان آمده است. با اینحال نام افراد بسیاری روی این دیوار حک نشده است، افرادی که نمُردند اما پس از کودتای 1973 شغل، خانه، بیمۀ سلامت و مقرریشان را از دست دادند. روی این دیوار نام یک میلیون تبعیدی و مهاجر هم نیست. آریل دورفمن به مدت بیست و پنج سال میدانست که ژنرال آگوستو پینوشه سایۀ شومی است که بر شیلی و جهان سایه انداخته است. بنابراین چهار سال تمام پیگیر محاکمۀ این ژنرال در بریتانیای کبیر، اسپانیا، شیلی و همچنین ایالات متحده بود. او معتقد است که ژنرال پینوشه دستپروردۀ ایالات متحده بود. نویسنده در کتاب شکستن طلسم وحشت به صدای قربانیان پینوشه گوش میدهد و به دنبال این است تا بفهمد چطور میتوان پس از آسیبدیدگی خود را از وحشت و ترس پاک کرد و این سؤال را مطرح میکند که آیا میتوان بدون مواجهه با گذشتهای آشفته و نابسامان، دنیایی پر از صلح و آشتی بهوجود آورد؟
آگوستو پینوشه در سال 1915 به دنیا آمد و در سال 2006 درگذشت. او ژنرال و دیکتاتور اهل شیلی بود که از سال 1973 تا 1990 بر شیلی حکومت کرد. آگوستو پینوشه از طریق ارتش شیلی در اوایل سال 1972 رئیس کل ارتش شیلی شد و سپس در سال 1973 رئیسجمهور شیلی، سالوادور آلنده او را فرماندۀ کل ارتش کرد. در ۱۱ سپتامبر سال 1973 پینوشه با حمایت ایالات متحده و یک کودتا قدرت را در شیلی به دست گرفت، دولت مردمی متحد چپگرای منتخب آلنده را سرنگون کرد و به حکومت غیرنظامی این کشور پایان داد. او بین سالهای 1973 تا 1981 رهبر حکومت نظامی شیلی و سپس به دست همین حکومت نظامی رئیسجمهور و دیکتاتور شیلی شد. پس از تصویب قانون اساسی جدید این کشور، او بین سالهای 1981 تا 1990 رئيسجمهور قانونی شیلی شد. حکومت او طولانیترین حکومت شیلیایی در تاریخ است. پینوشه پس از به قدرت رسیدن چپها، سوسیالیستها و منتقدان سیاسی را مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار داد، بین 1200 تا 3200 نفر را اعدام کرد، هشتاد هزار نفر زندانی و دهها هزار نفر نیز شکنجه شدند. به گفتۀ دولت شیلی تعداد اعدامها و ناپدید شدنها از سه هزار نفر نیز فراتر رفت. پینوشه پس از کنارهگیری از قدرت در سال 1990 تا 10 مارس سال 1998 فرماندۀ کل ارتش شیلی بود و زمانی که بازنشسته شد طبق قانون اساسی 1980سناتور مادامالعمر این کشور شد. با اینحال زمانی که در سال 1998 در لندن بود حکم بازداشت بینالمللی او صادر شد و برای موارد متعدد نقض حقوق بشر دستگیر شد. او پس از مبارزۀ قانونی به دلیل بیماری آزاد شد اما تا زمان مرگش، 300 اتهام جنایی برای نقض حقوق بشر در طول 17 سال حکومتش، فرار مالیاتی، اختلاس و غیره در جریان بود.
دورفمن از سال 1970 تا 1973 به عنوان مشاور فرهنگی به رئیسجمهور شیلی سالوادور آلنده خدمت کرد. دورفمن قرار بود شب قبل از کودتای پینوشه در شیفت شب کاخ ریاستجمهوری لامونهدا کار کند اما بدون اینکه بداند چه اتفاقی قرار است رخ بدهد جای خود را با همکارش عوض کرد. دورفمن پس از کودتای ژنرال آگوستو پینوشه که منجر به مرگ آلنده در کاخ ریاستجمهوری در 11 سپتامبر سال 1973 شد، مجبور شد شیلی را ترک کند. بعدها او در آستانۀ سوار شدن به هواپیمای سانفرانسیسکو بود که خبر بازداشت پینوشه به دست اسکاتلند یارد و درخواست اسپانیا برای استرداد و محاکمۀ او به جرم جنایت علیه بشریت را شنید. دورفمن با گوشدادن به رادیو، تماشای پخش زندۀ اینترنتی و روزنامهها پروندۀ او را دنبال کرد و خوانندگان را در کتاب شکستن طلسم وحشت با خود همراه میکند. او با جزئیات فراوان از به قدرت رسیدن پینوشه در سال 1973 صحبت میکند و روایتهای وحشتناک و دلخراشی از شکنجه و قتلی که افراد پینوشه تحت فرمان او مرتکب شدند، ارائه میدهد. نویسنده تمام طول کتاب دورفمن با یک چاقوی جراحی فلسفی، به دنبال یافتن این پرسش است که پینوشه واقعاً چگونه به وجود آمد و به قدرت رسید؟
• پیشکش
• پیشگفتار
• شکستن طلسم وحشت
• سخن پایانی نخست: سایۀ شیلی
• سخن پایانی دوم: وداعی طولانی با حاکمان مستبد
• چند کلمۀ پایانی در مقام قدردانی
• برای مطالعۀ بیشتر
• دربارۀ نویسنده
• یادداشتها
- خاطرات نورنبرگ، یادداشتهای روزانۀ دکتر جی.ام گیلبرت روانشناس زندان در جریان محاکمههای نورنبرگ است. محاکمۀ نورنبرگ، محاکمۀ سران نازی مثل هرمان گورینگ بود که یکی از رهبران عالیرتبۀ حزب نازی به شمار میرفت که درگیر در جنگ جهانی دوم و از بانیان هولوکاست بود. دکتر گیلبرت در این کتاب جذاب و تکان دهنده توانست از بدنامترین جنایتکاران جنگی نازیها بازجویی کند و درونیترین افکار و انگیزههای آنان را آشکار میکند.
- آیشمن در اورشلیم اثری از هانا آرنت فیلسوف سیاسی، نویسنده و بازماندۀ هولوکاست است. آرنت طبق درخواست مجلۀ نیویورکر در دادگاه آدولف آیشمن، یکی از سازماندهندگان و سران اصلی اساس و هولوکاست شرکت کرد و گزارشی مفصل از این محاکمه در مجلۀ نیویورکر منتشر کرد، این گزارش بعدها تبدیل به کتاب آیشمن در اورشلیم شد.
- قدرت بیقدرتان اثر واتسلاو هاول نویسندۀ چکسلواکی است. کتاب قدرت بی قدرتان در سال 1979 و یک دهه پس از سرکوب بهار پراگ منتشر شد. این کتاب یک جستار سیاسی گسترده دربارۀ رژیمهای کمونیستی آن زمان است و نویسنده در این کتاب زندگی در حکومتهای کمونیستی اروپای شرقی و نظام پساتوتالیتر چکسلواکی را به تصویر کشیده است.
ولادیمیر آریل دورفمن در سال 1942 و در بوئنس آیرس به دنیا آمد. او رماننویس، نمایشنامهنویس، مقالهنویس، استاد برجستۀ اقتصاد و فعال حقوق بشر آرژانتینی-شیلیایی-آمریکایی و یکی از بزرگترین و برجستهترین رماننویسان آمریکای لاتین است. خانوادهاش اندکی پس از تولد او به ایالات متحده نقل مکان کردند و او کودکیاش را در نیویورک گذراند تا اینکه خانوادهاش به دلیل تنشهای سیاسی مجبور به نقلمکان شدند و در نهایت در سال 1954 در شیلی ساکن شدند. او در دانشگاه شیلی تحصیل کرد و بعداً استاد دانشگاه شد و در سال 1966 ازدواج کرد و شهروند شیلی شد. از سال 1968 تا 1969 او در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی به تحصیل پرداخت و سپس به شیلی بازگشت. دورفمن مدتی مشاور رئيسجمهوری شیلی بود و پس از کودتای ژنرال آگوستو پینوشه که منجر به مرگ آلنده در کاخ ریاستجمهوری در 11 سپتامبر سال 1973 شد، مجبور شد شیلی را ترک کند. او در پاریس، آمستردام و واشنگتن دیسی زندگی کرده است و از سال 2004 شهروند ایالات متحده شد و یکی از مهمترین فعالان فرهنگی و سیاسی ایالات متحده به شمار میرود. آثار متعدد داستانی و غیرداستانی دورفمن به بیش از سی زبان زندۀ دنیا ترجمه شدهاند. یکی از مهمترین اثر داستانی او «مرگ و دختر» بود که به بیش از سی زبان زندۀ دنیا ترجمه شد و رومن پولانسکی با اقتباس از آن فیلمی ساخت. دورفمن از سال 1985 تاکنون استاد پژوهشی ادبیات و استاد مطالعات آمریکای لاتین بوده است.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
شب گذشته، کلینیکی در لندن که پینوشه دوران نقاهت بعد از جراحی کمرش را در آن سپری میکرده به محاصرهٔ پلیس درآمده و بعد گروهی رفتهاند داخل تا به او خبر بدهند که قرار است به دستور قاضی بالتازار گارزون، تا زمان رسیدگی به درخواست استرداد، بازداشت شود؛ آن هم به اتهام نسلکشی.
گاهی کار درست این است که رؤیای ناممکن را در سر بپرورانیم، ناممکن را بخواهیم، برای ناممکن فریاد بزنیم. شاید تاریخ همان موقع گوش سپرده باشد. شاید تاریخ همان موقع پاسخ بدهد.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
و دیگران؛ کسانی که، بعدها، وقتی دموکراسی از راه رسید ترجیح دادند فراموش کنند، نسیان و مصرف دیوانهوار را ترجیح دادند، در حالی که درد روانهٔ کوچه و خیابانهای سرزمین ما میشد، وقتی از ذهن و حافظهٔ سرزمین ما درد تراوش میکرد. بسیاری که با سکوتشان اجازه دادند پینوشه پر و بال بگیرد، پینوشه وجود داشته باشد.