

دانشکدههای من
انتشارات نگاه منتشر کرد:
جريان رمان دانشکدههاي من از اين قرار است که ن.يورنيف دوست ماکسيم گورکي فکر دانشکده رفتن را بهسر او مياندازد و گورکي را ترغيب ميکند که براي ورود به دانشکده به قازان برود و در همين روايت است که با رسيدن به قازان پي ميبرد دشواري تحصيل در دانشکدههاي دوره تزاريسم اين فرصت را نميدهد و ميگويد که «من اگر فکر رفتن به ايران را ميکردم از فکر رفتن به دانشکده عاقلانهتر بود»، هرچند امکان به دانشکده رفتن راوي/ شخصيت اصلي داستان در اين روايت فراهم نميشود اما فرصتي بهدست ميآيد تا ماکسيم گورکي مانند ساير آثارش روزگار سياه مردم روسيه در دوره تزاري را روايت کند. ماکسيم گورکي در رمان دانشکدههاي من ميگويد: «نتيجه افکارم از سرگذشتهاي خويش و کتابهايي که خوانده بودم بهدستم آمده بود. براي اينکه از يک امر واقعي داستان عجيبي بسازم و رشته نامريي در اساس آن ريشه دوانيده باشد زياد بهخود زحمت نميدادم».
آلکسي ماکسيموويچ پِشکوف (به روسي: ??????? ?????????? ??????) که بيشتر با نام ماکسيم گورکي (به روسي: ?????? ???????) شناخته ميشود (28 مارس 1868 – 18 ژوئن 1936)، داستاننويس، نمايشنامهنويس و مقالهنويس انقلابي روس و از بنيانگذاران سبک رئاليسم سوسياليستي بود. از آثار او ميتوان نمايشنامه? چهار پردهاي در اعماق، رمان مادر (که معروفترين اثر او نيز هست)، آدم بيکاره، ارباب، آرتامانوفها (که در ايران به نام تجارت آرتامانوف معروف است) و استادان زندگي را ذکر کرد. گرچه او را بيشتر به عنوان يک نويسنده، در سطح جهاني ميشناسند و ستايش ميکنند، از رهبران جنبش انقلابي روسيه نيز به شمار ميآيد.
فروشگاه اينترنتي 30 بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













