

نام های بی جنسیت
انتشارات قطره منتشر کرد:
دومينيک، در نخستين سالهاي دشوار اقامت در پاريس، هر بار در خصوص ازدواج با مرد ايدهآلش دچار دودلي ميشد، دست آخر به خود تلقين ميکرد که بايد از موفقيت شغلي او خشنود باشد. ولي نميدانست همين موفقيت که او تنها به خاطر آن شوهرش را تحسين ميکرد، از سر تا ته مديون وجود خودش بوده است!
قدر مسلم جزئيات مسئله بايد روشن ميشد. او حکم عصاي جادو را داشته است. بيشک راهاندازي يک شرکت در پاريس کار بزرگي بوده است، اما آنچه دومينيک را از کوره به در ميبرد، اين بود که شوهرش حتي يک کلمه راجع به حقهاش با او حرف نزده بود. اين زن که داوطلبانه شريک جرمش شده بود، با خود عهد کرد که هرگز او را به خاطر اين کار ناشايست نبخشد.
«اين دروغ تا چه اندازه قابل قياس با دروغهايي است که ديشب از وجودشان خبردار شدي؟» به اندازۀ يک قطرۀ آب. ولي همين يک قطره باعث لبريز شدن آب از درون ظرف شد. احساس وحشتي که از شب قبل وجودش را در بر گرفته بود، تبديل به خشمي بيبديل شد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













