

دفعات مشاهده کتاب
1658
علاقهمندان به این کتاب
24
میخواهند کتاب را بخوانند.
0
کتاب را پیشنهاد میکنند
4
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات نو منتشر کرد:
خاک کفش کهن یک عاشق راستین را ندهم به سر عاشقان و مشایخ روزگار، که همچون شب بازان که از پس پرده خیالها می نمایند، به از ایشان. زیرا که آن همه مقرّند که بازی می کنند، و مقرّند که باطل است. آن ضرورت از برای نان می کنیم.
-مقالات شمس
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
نشر
شابک
9789647443937
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
گالینگور
جلد کتاب
وزیری
تعداد صفحه
284 صفحه
نوبت چاپ
8
وزن
485 گرم
سال انتشار
1398
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.

سید مجتبی پژمان
11 بهمن 1403
0
آن کس که به صحبت من ره یافت، علامتش آن است که صحبت دیگران بر او سرد شود و تابع شود. نه چنان که سرد شود و همچنین صحبت میکند، بلکه چنان که نتواند با ایشان صحبت کردن این کس که او با هر کسی سخن میگوید یا در تماشا کردن قاصر است یا در دعوی تماشا مدعی است. اگر نه، آن تماشا او را نگذارد که با هر کس سخن گوید.

سید مجتبی پژمان
11 بهمن 1403
0
شمس تبریزی —خلاص در اخلاص توست که در خود توست، نه در چیزی خارج از تو که در او اخلاص بسته ای.

سید مجتبی پژمان
11 بهمن 1403
0
گفت خدا یکی است.گفتم اکنون تو را چه؟
چون تو در عالم تفرقه ای، صد هزاران ذره، هر ذرّه در عالمها پراکنده، پژمرده، خُشک و فسرده.
او خود هست، وجود قدیم او هست، تو را چه؟ چون تو نیستی او یکی است. تو کیستی؟ تو شش هزار بیشی.تو یکتا شو وگرنه از یکی او تو را چه؟

سید مجتبی پژمان
11 بهمن 1403
0
اگر تو را روشنایی و ذوقی هست که مشتاق مرگ باشی، بارک الله فیک مبارکت بادت، ما را هم از دعا فراموش مکن و اگر چنین نوری و ذوقی نداری، پس تدارک کن و بجو و جهدکن که قرآن خبر میدهد که اگر بجویی چنین حالت، بیابی، پس بجو.

سید مجتبی پژمان
11 بهمن 1403
0
شمس گوید مردان خدا مرگ را چنان می جویند که شاعر قافیه را و بیمار صحت را و کودکان آدینه را.

سید مجتبی پژمان
11 بهمن 1403
0
در اندرون من بشارتی هست. عجبم می آید از این مردمان که بدون آن بشارت شادند. اگر هر یکی را تاج زرین بر سر نهادندی، بایستی که راضی نشدندی، که ما این را چه میکنیم؟
ما را آن گشاد اندرون مییابد. کاشکی اینچه داریم همه بستندی، و آنچه آن ماست
به حقیقت، به ما دادندی.

سید مجتبی پژمان
11 بهمن 1403
0
هر که را خُلق و خوى فراخ دیدى، و سخن گشاده و فراخ حوصله، که دعای خیر همه عالم کند، که از سخن او تو را گشاد دل حاصل مىشود و این عالم و تنگى او بر تو فراموش می شود... آن فرشته است و بهشتى، و آن که اندر او و اندر سخن او قبضى میبینی و تنگى و سردى... آن شیطان است و دوزخی.
شاید بپسندید














از این نویسنده













