نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات خوب منتشر کرد:
آنها چطور راضی شده بودند بچه را در خانه تنها بگذارند؟ این کار بیمسئولیتی بود. «آنه» فکر میکند اگر بقیۀ مادران گروهی که در آن عضو است این موضوع را بفهمند، دربارۀ او چه قضاوتی میکنند؟ بچۀ شش ماههمان را تنها در خانه رها کردیم و به مهمانی همسایه رفتیم. توی ذهنش تمام مادران را در حالی تجسم کرد که دهانشان از تعجب باز مانده بود و در سکوت آزاردهندهای او را نگاه میکردند. اما به آنها چیزی نمیگفت. باید این موضوع را از همهشان پنهان میکرد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتاب زوج همسایه از سایت گودریدز امتیاز 3.8 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب زوج همسایه از سایت آمازون امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.
• پرفروشترین کتاب ساندیتایمز بریتانیا
• پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز
• یکی از صد کتاب برتر روزنامۀ گلوب اَند میل در سال 2016
• برندۀ جایزۀ طلایی پرفروشترین کتاب سال 2016
• برندۀ جایزۀ پلاتین نیلسن برای پرفروشترین کتاب سال 2016
• برندۀ نهایی فهرست انتخاب گودریدز در سال 2016
زوج همسایه اثر شری لاپنا نویسنده و وکیل کانادایی است. این کتاب معمایی، هیجانانگیز و پُرتعلیق اولین رمان شری لاپنا بود که در سال 2016 منتشر شد و پس از انتشار خیلی سریع به موفقیت رسید و در بیش از 30 کشور به زبانهای مختلف ترجمه و منتشر شد و بیش از چهار میلیون نسخه از این کتاب در سراسر دنیا به فروش رفت. داستان این کتاب حول محور زوجی به نامهای آنه و مارکو میچرخد که پس از کنسل شدن پرستار، نوزاد خود را در خانه تنها میگذارند تا در یک مهمانی شام در خانۀ همسایه شرکت کنند. زمانی که زوج برمیگردند نوزاد گم شده است و تحقیقات پس از آن، رازهایی تکاندهنده و مخوف را فاش میکند.
«کتاب زوج همسایه چنان هیجانانگیز و پرپیچوخم است که دوست دارید هر چه سریعتر کتاب را ورق بزنید و به سراغ صفحۀ بعد بروید.» - مجلۀ پیپل
«من این رمان را در یک نشست خواندم، خط داستانی عمیق و پرپیچوخمی دارد. تعلیق یکی از عناصر اصلی این رمان است.» - سو گرافتون، نویسنده
«شری لاپنا کتابی خلق کرده است که مشتاق خواهید بود در یک نشست به پایان داستان برسید. پیچوتابهای کتاب بسیار هوشمندانه است.» - یواِساِی تودی
شخصیتهای جذاب، طرح منحصر به فرد و سبک نوشتاری چشمگیر نویسنده کتاب زوج همسایه را به یکی از خواندنیترین رمانهای ژانر معمایی تبدیل کرده است. اگر به کتابهای پرپیچوخم علاقه دارید حتماً رمان زوج همسایه را بخوانید. این رمانِ پرفروش تمام شب شما را بیدار نگه میدارد چون مشتاقید بدانید در صفحات بعد چه اتفاقاتی میافتد.
«آنه معدهاش میجوشد و اسید تا گلویش بالا میآید و سرگیجه دارد. زیادی مشروب خورده. سینتیا دائم لیوانش را پر میکرد. او نمیخواست آنقدر بخورد اما از یک جایی به بعد خودش را رها کرد، چون تنها راهی است که میتواند آن شب را تحمل کند. راه دیگری برای گذراندن آن شب بلد نیست. حالا هم حساب کار از دستش رفته و نمیداند در این مهمانی بیانتها چقدر شراب نوشیده. صبح باید شیرش را بدوشد و دور بریزد. گرمای شب تابستان حسابی او را بیحال کرده و دارد خیلی دقیق میزبانش را میپاید. سینتیا دارد عملاً با مارکو، شوهرش، لاس میزند. چرا آنه تحمل میکند؟ چرا گراهام، شوهر سینتیا، مشکلی با این موضوع ندارد؟ آنه عصبانی است اما توانی در خود نمیبیند، نمیداند چطور این ماجرا را تمام کند که بدبخت و مضحک به نظر نرسد. همه کمی مستاند، پس چشمش را روی این قضیه میبندد و گوشهای مینشیند؛ حرص میخورد و شراب خنک را مزهمزه میکند. و سینتیا از طرف دیگر...»
«نگاهی به مونیتور کنترل اتاق بچه میاندازد. نور کوچک قرمزش شبیه شعلۀ قرمز آتش سیگار روشن است. صفحۀ نمایشش خراب شده است. چند روز پیش از دست آنه افتاد و شکست و مارکو هنوز نرسیده بود آن را عوض کند. قسمت صوتی دستگاه اما هنوز کار میکرد. یکدفعه آنه دلش شور میافتد و فکر میکند که نکند کارشان اشتباه است. آخر آدم برای رفتن به مهمانی شام بچهاش را تنها توی خانه ول میکند؟ باز هم عذاب وجدان آشنا به سراغش میآید و فکر میکند مادر خوبی نیست. حالا که پرستار کودک قرارش را با آنها کنسل کرده بود باید چه کار میکردند؟ شاید بهتر بود که کورا را میگذاشتند توی سبدش و با خودشان میآوردند. اما سینتیا گفته بود که همه بدون بچه بیایند چون قرار بود در این مهمانی، که به مناسبت تولد گراهام بود، فقط بزرگسالان شرکت کنند. این هم دلیل دیگر تنفر آنه از سینتیاست. سینتیا زمانی دوست خوبی بود اما از بچهها بدش میآمد و آنه این موضوع را دوست نداشت. چه کسی گفته است که بچهای ششماهه نباید به مهمانی بیاید؟ چطور جلوی حرف مارکو کوتاه آمده و راضی شده بود بچه را در خانه تنها بگذارد؟»
«بعد سریع از آنجا بیرون میآیند. لازم نیست که وسایل بچه را جمع کنند، چون چیزی همراهشان نیست. فقط خودشان هستند، کیف آنه و مونیتور بچه که آنه آن را با خشم از برق میکشد. به نظر میرسد که سینتیا از رفتن سریع آنها دلخور باشد اما گراهام احساس خاصی ندارد. از در بزرگ و سنگین خانه بیرون میزنند و از پلهها پایین میآیند. آنه نردههای پلهها را گرفته است تا تعادلش را حفظ کند. نقوش روی نردههای پلهها با مهارت کنده شده است. فقط چند قدم کوتاه دیگر مانده تا به پلههای خانۀ خودشان برسند. خانهای با همان پلهها، همان میلهها و همان در ورودی. آنه کمی جلوتر از مارکو راه میرود و حرف نمیزند. میخواهد بقیۀ شب را اصلاً با او حرف نزند. قدمهایش را محکمتر برمیدارد و یکدفعه میایستد. مارکو میآید پشت سر آنه، با صدایی نگران میگوید: «چیه؟» آنه به در خانه خیره شده. در نیمه باز است. در حدود هفت هشت سانتیمتر باز است. آنه جیغ میکشد و میگوید: «خوب یادمه که در رو قفل کردم.» مارکو خیلی کوتاه جوابش را میدهد: «شاید یادت رفته. خیلی مشروب خوردی.» اما آنه منتظر نمیماند تا به حرفهای مارکو گوش کند. حالا او داخل خانه است و دارد از پلهها بالا میدود و بعد به طرف اتاق بچه میرود و مارکو هم درست پشت سرش است.»
شری لاپنا در این داستان هیجانانگیز اول از همه به موضوع مادری و فرزندپروری اشاره کرده است. او مبارزات والدین در این دوره و زمانه و فشار جامعه بر مادران را به تصویر کشیده است، جامعهای که از زنان توقع دارد مادری بینقص و نمونه باشند. ازدواج و روابط نیز یکی دیگر از موضوعات ضروری این کتاب است. نویسنده در کنار مشکلات آنه، به بررسی پویایی روابط بین آنه و مارکو و چالشهایشان بهعنوان یک زوج میپردازد. فریب و خیانت نیز دو موضوع بسیار مهم رمان زوج همسایه هستند. یکی از ویژگیهای برجستۀ این رمان، سبک نوشتن لاپنا است. او کتاب را از منظرهای چندگانه روایت کرده است و با استفاده از تعلیق، خواننده را در این فکر نگه میدارد که الان چه اتفاقی افتاده و بعداً چه اتفاقی خواهد افتاد.
آنه و مارکو شخصیتهای اصلی رمان زوج همسایه هستند. آنها بهظاهر همه چیز دارند، یک رابطۀ عاشقانه، یک خانۀ فوقالعاده و یک نوزاد شش ماهۀ بسیار زیبا به نام کورا. اما زمانی که پرستار بچه قرارش را با آنها کنسل میکند، آنها تصمیم میگیرند نوزاد را با مانیتور بچه در خانه تنها بگذارند و به مهمانی شام خانۀ همسایه بروند و هر نیم ساعت به کودک سر بزنند اما جنایت وحشتناکی اتفاق میافتد. وقتی آنها برمیگردند نوزاد در خانه نیست و پلیس اول از همه به والدین مشکوک میشود اما حقیقت پشت داستان بسیار پیچیدهتر از این حرفها است.
زوج همسایه رمانی هیجانانگیز در ژانر تعلیق است. اگر از خواندن کتاب زوج همسایه لذت بردید و به کتابهای معمایی علاقه دارید به شما پیشنهاد میکنیم کتابهای زیر را نیز بخوانید.
• زنی در کابین 10 اثر روث وِر نویسندۀ بریتانیایی کتابهای جنایی و روانشناختی است. این کتاب داستان زنی است که قتلی وحشتناک را از نزدیک میبیند و بعد از دیدن این حادثه زندگیاش به کل زیرورو میشود.
• همیشه یک نفر دروغ میگوید اثر آلیس فینی نویسنده و روزنامهنگار بریتانیایی است. این کتاب یک تریلر روانشناختی هوشمندانه و پیچیده با داستانی تعلیقی و جذاب است که راویان متعددی دارد.
• کتاب پشت درهای بسته اثر بی.ای پاریس نویسندۀ فرانسوی-بریتانیایی است که در سال 2016 منتشر شد. پاریس این رمان را با تأثیر از زندگی مشترک دوستی نوشت که ازدواجش برایش شکبرانگیز بود. این کتاب داستان دختری به نام گریس است که بهظاهر با یک مرد فوقالعاده ازدواج کرده اما واقعیت چیز دیگری است.
• کتاب سایهها اثر دیگری از الکس نورث است که در آن بار دیگر به سراغ ژانر جنایی و معمایی رفته است. این کتاب دربارۀ رؤیاهایی است که در نهایت به قتل ختم میشوند. داستان سایهها دربارۀ چند نوجوان است که دست به قتلی آیینی و وحشتناک میزنند. یکی از قاتلها دستگیر میشود و دیگری، بدون هیچ ردی ناپدید میشود. پل آدامز که به این قتل ارتباط دارد نیز بدون اینکه به پشت سر خود نگاهی بیندازد زادگاهاش را ترک میکند تا اینکه بیستوپنجسال بعد مجبور میشود به خانهاش برگردد.
• کتاب دیزی دارکر پنجمین اثر آلیس فینی رماننویس بریتانیایی است که در سال 2022 منتشر شد. شخصیت اصلی این رمان دیزی است که همراه با خانوادهاش برای جشن تولد مادربزرگش به خانهٔ آنها میروند اما خانهٔ مادربزرگ بر روی یک جزیره قرار دارد و قاتلی نیز همراه با خانواده در این جزیره است.
• کتاب بازیهای میراث داستانی معمایی و هیجانانگیز اثر جنیفر لین بارنز نویسنده و روانشناس آمریکایی است. این کتاب داستان دختری دبیرستانی به نام ایوری گرمبز است که ناگهان صاحبت میلیاردها دلار ارثیه میشود. حالا او باید برای رسیدن به این ارث یک سال در عمارت هاثورن در کنار نوههای هاثورن زندگی کند و پس از مدتی میفهمد ممکن است حتی از این عمارت زنده بیرون نیاید.
• کتاب دفاع از جیکوب داستانی جنایی- حقوقی اثر ویلیام لندی نویسندهٔ آمریکایی است. نویسنده که پس از این وکیل بود، در این کتاب داستان مردی به نام اندی باربر را تعریف میکند که خودش سالها دستیار دادستان منطقه بوده و حالا درگیر پروندهٔ جنایت پسرش میشود که پسر دیگری را خونسردانه کشته است.
شری لاپنا در سال 1960 به دنیا آمد. او رماننویس کانادایی است که بیشتر برای نوشتن رمان هیجانانگیز و جنایی زوج همسایه در سال 2016 به شهرت رسید. کتاب زوج همسایه هم در کانادا و هم در سطح بینالمللی بسیار پرفروش شد. لاپنا پیش از شروع حرفۀ نویسندگی، وکیل و معلم بود و اولین رمانش Things Go Flying نام داشت که در سال 2008 منتشر شد و در فهرست نهایی جایزۀ سانبورست قرار گرفت. دومین رمان این نویسنده Happiness Economics بود که در سال 2012 برندۀ جایزۀ استیون لیکوک شد. چهارمین رمانش با عنوان مهمان ناخوانده در سال 2017 منتشر شد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
این کتاب عالیه اصلا یک لحظه دلهره آدم موقع خوندنش کم نمیشه، یکی از بهترین کتابهای معمایی هستش که اخیرا خوندم، حتما بخونیدش.
خیلی خوب و بود...فقط گاهی از ریتم میوفته