تخفیف های شگفت انگیز
مجله 30بوک
نظر خود را برای ما ثبت کنید
نشر همارا منتشر کرد:
ساقه های ترد و خیس خیالم؛
پاورچین پاورچین؛
سرک کشید؛ تا گذشته ها؛
جایم در کهکشان خدا بود؛
در آغوش آسمان؛ در انتهای اوج؛
همسایه ی دیوار به دیوار دوست بودم
و همخانه ی "حضرت عشق"
پاک بودم؛ پاک تر از فرشتگان؛
مقدس بودم؛ به قداست باران؛
در اولین روز مهربان ترین ماه خدا؛
جسم و جانم پرورده شد؛
در دستان توانمند خود خدا؛ شکل گرفتم:
با روح خود خدا؛ جان یافتم؛.
نزول کردم؛ فرود آمدم؛
......اراده چنین بود......
بر شانه ی آفتاب نشستم؛
نسیم همسفرم؛
از سروها؛ آرامش و وقار را؛
از دره های سبز؛تواضع را؛
از بید مجنون؛ بی قراری را؛
زلالی و بی رنگی را؛
از زلال چشمه ها برداشتم،
نجوا و نیایش را؛ از برگ های سبز درختان افرا آموختم؛
از حریق شقایق ها؛
سوختن را؛
خنده ی گل برایم شیرین بود و اشک های درشت ابر؛
برایم تسکین؛
تنها توشه ی راهم؛
چند برگ دعای هدایت بود!؛
مرغان یاکریم هدیه ام داده بودند...
خواب و خستگی را؛
در شط رها کردم؛
دور و برم آیه های خدا بودند؛
آیه ها را یک یک تلاوت کردم؛
...و...
خود؛ تلاوت شدم؛
پدر توانا مردی از ایل؛
اهل قلم و اندیشه بود؛
سفره ای گسترده داشت؛
به بستگانش عشق می ورزید؛
گره گشای مشکلات از پای اوفتادگان بود؛
خطی بسیار زیبا و خلقی زیباتر داشت؛ دارای بیانی موثر و چهره ای جذاب؛
متمکن بود؛
مادر؛
ساده بانوئی ایلی؛
صفا و زلالی را از چشمه های آب
...و...
بخشش را از باران؛ آموخته بود
از همان آغاز؛
قلم به دستم دادند؛
دلم را در نای قلم گذاشتم
تا بنوازم؛
....و....
نواختم...
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نشر همارا
