بانوی کشتی

انتشارات پنگوئن منتشر کرد :
دو مرد در اتاق بيليارد يک خانه کهنه‌ي روستايي ايستاده بودند و صحبت مي‌کردند. بازي که از روي بي‌علاقگي انجام مي‌شد، پايان يافت و آن‌ها جلوي يک پنجره‌ي باز نشسته بودند. از ميان پنجره به پارکي که در زير پاي آن‌ها گسترده شده بود،نگاه مي‌کردند و حرف‌هاي بي‌معنا مي‌زدند. در ادامه يکي از آن‌ها گفت: ((جيم تقريبا وقت داره تموم مي‌شه، شش هفته‌ي ديگه همين موقع تو داري توي ماه عسل خميازه مي‌کشي و به هر کي که ازدواج رو اختراع کرده فحش مي‌دي. )) جيم بنسون پاها و دست‌هاي درازش را بيرون صندلي کشيد و شروع به غرغر کردن کرد، که به نشانه‌ي مخالفتش بود. ويلفرد کر در حالي که خميازه مي‌کشيد، ادامه داد: (( من هرگز اين را درک نمي‌کنم. اين اصلا باب ميل من نيست. من هرگز پول کافي براي خواسته‌هاي خودم نداشتم چه برسه به دو نفر.
فروشگاه اينترنتي30بوک