

زندگی واقعی (جیبی)
انتشارات روزنه منتشر کرد:
چند دقیقهای پای درخت نشستم. نور ماه، فرش برگهای پاییزی را روشن میکرد. دُوکا که رفته بود چرخ بزند، برگشت کنار من خوابید و پوزهاش را فرو کرد توی دستم. نمیدانستم اینها برای قهرمان چه مفهومی داشت. مفهومش برای خودم و چیزی که دوست داشتم باشد را بررسی میکردم. دوست داشتم دوباره همینجا پای همین درخت او کنارم باشد. که برایم پناه باشد، جایی مطمئن که بدون سلاح از کفتار در امان باشم. اما نمیخواستم مال او باشم. نمیخواستم او مال من باشد. قول و قراری نمیخواستم. فقط جشن و هرم کنار هم بودن را میخواستم. میدانستم دوستش دارم و تا لحظهی مرگ هم دوستش خواهم داشت. در این عشق، وفاداری وصداقت بود. همان صداقتی که مرا به ژیل پیوند میداد. برای هردویشان میمردم. تنها تفاوتشان این بود که قهرمان به من احتیاج نداشت، در صورتی که زندگی واقعی برادر کوچک وابسته به کار من بود.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













