فرافکنی، پدیدهٔ جالبیست که متأسفانه دربارهٔ آن آموزشی در مدرسه به ما ندادهاند. فرافکنی، نسبت دادن غیرارادی رفتار ناآگاهانهٔ خود به دیگران است، چنان که به ما القا میشود، این ویژگیها واقعاً در دیگری وجود دارد، نه ما
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات کلک آزادگان منتشر کرد:
در این کتاب بینظیر، دبی فورد به شیوهای منظم، گامهای رسیدن به یکپارچگی و دگرگونی را مشخص میکند. اگر میخواهید زندگیتان دگرگون شود، این کتاب را بخوانید و تمرینهای آن را انجام دهید و بدانید غیرممکن است که این کتاب را درک کنید و دگرگونی ژرفی در زندگی احساس ننمایید! دبی فورد شما را از الگوهای تنبیه خود که اغلب اسیرمان کردهاند، عبور میدهد. نظرات او به گونهای خارقالعاده، جذاب و قانعکننده هستند.
دبی فورد در این کتاب منحصربهفرد به شما میآموزد که تمامی جنبههای خود را بشناسید، بپذیرید و سرانجام دوست بدارید .این همه بیگانگی با خود از چه روست؟ دیرآشنایی کافی ست! اگر خواهان یکپارچگی وجود خود هستید، اگر از قطعه، قطعه و پارهپاره بودن جانتان رنج میبرید، از تاریکیهای درون پروا مکنید! تاریکی همیشه جایگاه پلیدیها و زشتیها نیست. ای بسا موهبتهای نیک و زیبا که در سایه نادیدهانگاریهای ما در نیمه تاریک وجودمان خفتهاند.
در این کتاب نویسنده راوی خوشسخن تجارب خود و دیگران در مورد پذیرش همه ویژگیهای انسانی میباشد. نویسنده با تشریح فراز و نشیب مسیر زندگی خود و ماجرای کسانی که با شرکت در دورههای آموزشی او توانستهاند اتاقهای بسته روح دردمند خود را بازگشایی کنند و بدون هراس چشم در چشم ویژگیهای مطرود وجودشان دوخته و آنها را در آغوش بگیرند، تمرین یگانه شدن با خویشتن را نکته به نکته و مو به مو آموزش داده است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نیمهٔ تاریک وجود از سایت گودریدز امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.
نیمهٔ تاریک وجود از سایت آمازون امتیاز 4.7 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب نیمهٔ تاریک وجود اثر دبی فورد نویسندهٔ آمریکایی است و در سال 1998 منتشر شد. این کتاب یکی از کتابهای پرفروش نیویورک تایمز است. در کتاب نیمه تاریک وجود نویسنده به خوانندگان کمک میکند تا با کمک روانشناسی مدرن و شیوههای معنوی با بخشی از وجودشان که سعی دارند نادیدهاش بگیرند و انکارش کنند، روبرو شوند و آن را بپذیرند تا بدین ترتیب دردهایمان شفا یابد. دبی فورد معتقد است که هر کدام از ما ردی از ویژگیهای انسانی منفی را در وجودمان داریم اما با انکارشان آنها را به عمیقترین لایههای وجودیمان فرستادهایم و این باعث درد و عذاب ما شده است. میلیونها نسخه از کتاب نیمه تاریک وجود تاکنون در سراسر دنیا به فروش رسیده است.
«اگر پیشتر با این کتاب و درک و خرد دبی فورد آشنا شده بودم راه بسیار کوتاهتری پیش رو داشتم. این کتاب را با دقت بخوانید. ابتدا آن را بخوانید و باز هم بخوانید. سپس برای بار سوم بخوانید و تمرینهای آن را انجام دهید. آیا جرأت این کار را دارید؟ البته اگر نمیخواهید زندگیتان دگرگون شود نه این کتاب را بخوانید و نه تمرینهای آن را انجام دهید، بلکه هم اکنون کتاب را ببندید و در بالای کمد یا طبقۀ بالای کتابخانه و خلاصه جایی که دستتان به آن نرسد بگذارید یا آن را به دوستی بدهید زیرا تقریباً غیرممکن است که این کتاب را درک کنید و دگرگونی ژرفی در زندگی احساس ننمایید!» - نیل دونالد والش
«در این کتاب والا، دبی فورد به شیوهای منظم، گامهای رسیدن به یکپارچگی و دگرگونی را مشخص میکند.» - دکتر دیپاک چوپرا
«دبی فورد ما را از الگوهای تنبیه خود که اغلب اسیرمان کردهاند، عبور میدهد. نظرات او به گونهای خارقالعاده، جذاب و قانعکننده هستند.» - ماریان ویلیامسون
«دبی فورد در این کتاب منحصر به فرد به ما میآموزد که تمامی جنبههای خود را بشناسیم، بپذیریم و سرانجام دوست بداریم. خواندن این کتاب را به شدت توصیه میکنم.» - دکتر دین اُرنیش
«این کتاب دبی فورد در مورد پذیرش همۀ ویژگیهای انسانی است. نویسنده با تشریح فراز و نشیب مسیر زندگی خود و ماجراهای کسانی که با شرکت در دورههای آموزشی او توانستهاند اتاقهای بستۀ روح دردمند خود را بازگشایی کنند و بدون هراس چشم در چشم ویژگیهای مطرود وجودشان بدوزند و آنها را در آغوش بگیرند، تمرین یگانه شدن با خویشتن را نکته به نکته و موبهمو آموزش داده است.» - مجید حمیدا
حتماً بارها شده که از خودخواهی دوستان، تنبلی همکاران یا تکبر خواهر و برادرمان به تنگ آمده و از آنها ناامید و عصبانی شده باشیم. بارها شده پیامهایی مثل «من عیب و ایرادی دارم. من خوب نیستم. من دوست داشتنی نیستم. من شایسته نیستم. من بیارزش هستم» را از اعماق وجودمان دریافت کردهایم. فورد در کتاب نیمه تاریک وجود توضیح میدهد که چرا نباید این پیامها را باور کنید و باید بهجایش نگاهی به اعماق وجود خودتان بیندازید. وقتی نمیتوانید انگیزهایتان را با دیگر افراد زندگیتان تطبیق دهید به جای هدر دادن انرژیتان و قضاوت کردن این انسانها، بهتر است با آنها همدلی کنید. برای بیرون آوردن روشنایی باید به درون تاریکی رفت. پس چرا معطل میکنید؟ شاید زمان آن رسیده تا با خودتان آشنا شوید! گامی پیش بگذارید و با کتاب نیمه تاریک وجود نگاهی به باغ وجودتان بندازید تا از صفا و سرسبزی آن برخوردار شوید. شما ویرانهای متروک نیستید؛ این کاخ تو در تو و پرشکوهِ هستی شماست که آن را به حال خود وا گذاشتهاید و همۀ درهای آن را به روی خویش بستهاید. با کتاب نیمه تاریک وجود در را به روی تمامیت وجودتان بگشایید!
«سایه، چهرههای گوناگونی دارد: ترسو، زیادهخواه، خشمگین، کینهتوز، پلید، خودخواه، فریبکار، تنبل، سلطهجو، متخاصم، زشت، نالایق، بیارزش، ناتوان، عیبجو، موشکاف... این فهرست را پایانی نیست. نیمهٔ تاریک وجود ما مخزنی برای همهٔ جنبههای ناپذیرفتنیمان است؛ همهٔ آنچه موجب شرمندگی ماست و وانمود میکنیم نیستیم؛ چهرههایی که نمیخواهیم به دیگران و خودمان نشان دهیم. یکایک ویژگیهایی که در خود نفی میکنیم، از آنها بدمان میآید و یا در برابرشان مقاومت میکنیم، در ما جان میگیرند و از احساس ارزشمند بودنمان میکاهند. هنگام رویارویی با نیمهٔ تاریک وجود خود نخستین تمایلی که در ما ایجاد میشود آن است که رویمان را برگردانیم و سپس سعی میکنیم با آن ویژگی وارد معامله شویم تا ما را رها کند. بسیار از ما وقت و پول فراوانی صرف کردهایم تا با خود رو به رو شویم، اما از این دو مرحله فراتر نرفتهایم، در حالی که جنبههای پنهان و طرد شدهٔ ما به توجه بیشتری نیاز دارند. با حبس نمودن جنبههایی که در خود دوست نداریم، نادانسته ارزشمندترین موهبتهای خود را مهر و موم میکنیم. این موهبتها در دور از انتظارترین مکانها نهفته هستند. آنها در تاریکی پنهان شدهاند و سرسختانه میکوشند تا به ما بپیوندند و مورد توجه قرار گیرند، اما ما عادت کردهایم که آنها را هر چه بیشتر به درون برانیم.»
«هدف از کار کردن بر سایه، یکپارچه شدن و پایان دادن به درد و رنج است؛ پایان دادن به پنهان شدن از خود و در نتیجه پنهان شدن از دیگران. جامعهٔ ما این توهم را گسترش میدهد که همهٔ خوبیهای زندگی فقط از آن افرادیست که هیچگونه کاستی نداشته باشند، اما کمکم بسیاری از ما متوجه میشویم که کوشش برای بینقص بودن بهای گزافی در بردارد. سرمشق قرار دادن «انسان بینقص» میتواند به تحلیل نیروی جسمانی، ذهنی، احساسی و معنوی ما منجر شود. من در این سالها با افراد «خوب» بسیاری کار کردهام که از ناراحتیهای گوناگونی در رنج هستند: اعتیاد، افسردگی، بیخوابی و روابط ناموفق. این افراد هیچگاه خشمگین نمیشوند، هیچگاه خود را مقدم نمیشمارند و حتی هیچگاه برای خود دعا نمیکنند. سرطان، سراسر بدن برخی از آنها را فرا گرفته است و نمیدانند علت آن است که همهٔ رؤیاها، خشمها، اندوهها و آرزوهای خود را در اعماق بدن و ذهنشان مدفون کردهاند. آنان اینگونه تربیت شدهاند که خود را در رتبهٔ آخر قرار دهند، چون آدمهای «خوب» چنین میکنند و دشوارترین کار برای چنین کسانی این است که خود را از این شیوهٔ تربیتی آزاد نمایند و به وجود حقیقی خود پی ببرند. آنها سزاوار عشق، بخشایش، همدردی و همدلی خود هستند. آنها سزاوار این هستند که بتوانند خشم و خودخواهیهایشان را ابراز کنند.»
«با پذیرش این حقیقت که هر یک از ما تمامی ویژگیهای هستی را در خود داریم، میتوانیم از تظاهر به این که همه چیز نیستیم، دست بکشیم. بیشتر ما آموختهایم که با سایرین تفاوت داریم. برخی از ما خود را بهتر از دیگران میپنداریم و بسیاری از ما خود را بیکفایت میدانیم. این داوریها زندگی ما را شکل میدهند. این داوریها به آن منجر میشود که بگوییم: «من مثل تو نیستم.» شاید به عنوان یک سفیدپوست باور داشته باشید که با سیاهپوستها تفاوت دارید و یا به عنوان یک سیاهپوست گمان میکنید که با آسیاییها و اسپانیاییها متفاوت هستید. یهودیها معتقد هستند که با کاتولیکها تفاوت دارند و محافظهکاران دست راستی خود را با آزادیخواهان دست چپی متفاوت میدانند. فرهنگ به ما میآموزد که تفاوتی بنیادی با دیگران داریم. از دوستان و وابستگان خود نیز تعصبهایی کسب میکنیم: «من و شما با هم تفاوت داریم، چون شما چاق هستید و من لاغر، من باهوش هستم و شما کمهوش، من ترسو هستم و شما شجاع، من آرام هستم و شما پرخاشگر، من بلند حرف میزنم و شما آرام.» این اعتقادات توهم جدا بودن ما را پابرجا نگه میدارند. آنها موانعی درونی و بیرونی ایجاد میکنند که ما را از در آغوش کشیدن کل وجودمان باز میدارد. این اعتقادات سبب میشود که ما پیوسته همدیگر را نشانه رویم.»
چند بار در آینه به خودتان نگاه کردهاید و فکر کردهاید عیب و ایرادی دارید؟ یا به قدر کافی خوب نیستید؟ یا بیارزش هستید و شایسته نیستید؟ متاسفانه بسیاری از ما این حرفها را باور داریم و مدام آنها را در ذهن خود تکرار میکنیم آنقدر که حتی میترسیم نگاهی به اعماق وجودمان بیاندازیم. ما از خودمان و تمامی افکار و احساسات سرکوب شدهمان میترسیم! اما وقت آن است که ترس را کنار بگذاریم. ما با توانایی ابراز این طیف ویژگیها متولد شدهایم. اما فورد در کتاب نیمه تاریک وجود خاطر نشان میکند که خانوادهها و جامعه الگوهای مشخصی در مورد خوب یا بد بودن به ما القا میکنند. برای همین وقتی انگیزههای خاصی در وجودمان شکل میگیرد که از نظر خودمان چندان با این الگوها هماهنگ نیستند به جای روبهرو شدن با آنها دست به انکارشان میزنیم. اما به عقیدۀ دبی فورد باید آنها را بپذیریم و به طرزی سالم به آنها اجازۀ ابراز بدهیم و سپس آنها را رها کنیم. کتاب نیمه تاریک وجود به ما میآموزد چطور دیوارهای درون و موانعی که ایجاد کردهایم خراب کنیم تا شاید برای اولین بار نگاهی به آنکه هستیم و آنچه میکنیم بیندازیم. با این کتاب سفری را آغاز میکنید که شیوۀ نگرش خودتان و دیگران را دگرگون میکند. دبی فورد در این صفحات راهی به شما نشان داده تا زیبایی اصیل وجودتان را کشف کنید. با این کتاب میتوانید توان، خلاقیت، استعداد و رویاهایتان را دوباره بازیابید.
نخستین بار پروفسور یونگ مفهوم سایه را برای اشاره به بخشهای تاریکی در روان انسان به کار برد. سایه، جنبهای ناخودآگاه از شخصیت است که با ایگو مطابقت ندارد و برای همین فرد در برابرش دست به فرافکنی و مقاومت میزند. به زبان ساده، سایه بخشی از وجود ماست که از نمایش و برملا شدن آن میترسیم و خجالت میکشیم. این جنبههای شخصیتی ممکن است به حدی برای ما ناخوشایند باشند که مدام از آنها فرار کنیم و اصلا دلمان نخواهد که حتی به آنها فکر کنیم. حیلهگری، حسادت، بزدلی، تنبلی و خودخواهی چند نمونه از ویژگیهای سایۀ شخصیت هستند. دبی فورد کتابش را بر اساس این نظریۀ دکتر یونگ نوشته و سایه شخصیت را به عنوان نیمۀ تاریک وجود معرفی کرده و سعی نموده است با ارائۀ تمرینانی ما را در کشف، درک و پذیرش ویژگیهای سایه و حل مسائل روان کمک کند.
کتاب نیمه تاریک وجود یکی از محبوبترین و پرفروشترین کتابهای کلاسیک دنیاست. از نظر فورد همۀ افراد طیف وسیعی از ویژگیها و احساسات را تجربه میکنند، انسانها میتوانند هم دلپاک باشند و هم بدبین، هم شجاع باشند و هم ترسو، هم مهربان و هم بیرحم. مشکل همانطور که فورد و پیش از او پروفسور یونگ گفته بود این است که در دوران رشد رفتارها، افکار، احساسات و ویژگیهایی که به نظر انسان غیرقابل قبول باشد سرکوب میشود. اما فورد به جای جلسات معمول روانشناسی، از تجسم مجدد و بازیابی جنبههای گمشده حمایت میکند و از خوانندگان میخواهد خود را پنهان نکنند و آن صفاتی را که در سایهشان دفن کردهاند بپذیرند. فورد توجۀ ما را به سمت این احساسات پنهانمان معطوف میکند. به سمت بخشهایی از وجودمان که با شخصیتی که به بقیۀ جهان نشان میدهیم فرق دارد. نویسنده در این کتاب تأثیرات نیمۀ تاریک وجود و زندگی در این تاریکی را به ما نشان میدهد. دبی فورد در کتاب نیمه تاریک وجود به ما نشان میدهد که مخفی کردن این تکههای ظاهراً ناپسند چطور وجودمان را تکهتکه میکند. ما با فراموش کردن و پنهان کردن نیمۀ تاریک وجودمان در واقع قدرت و آزادی زندگی واقعی را از خود سلب میکنیم. دبی فورد با داستانها و تمرینهای کتاب نیمه تاریک وجود نه تنها به ما نشان میدهد که چطور احساسات پنهانمان را بشناسیم بلکه به ما نشان میدهد چطور به بهترین نحو از آنها استفاده کنیم. همان انگیزههایی که ما بیشتر از همه از آنها میترسیم ممکن است کلید کمبودهای زندگیمان باشند. در کتاب نیمۀ تاریک وجود دبی فورد از تجارب خودش و دیگران استفاده کرده است. نویسنده در این کتاب مسیر زندگی پر فرازونشیب خودش و ماجرای کسانی را شرح داده که با شرکت در دورههای آموزشیاش توانستهاند اتاقهای بستۀ روح دردمند خود را بگشایند. دبی فورد در کتاب نیمه تاریک وجود تمرین یگانه شدن با خویشتن را نکته به نکته و موبهمو آموزش داده است.
فصل یکم کتاب نیمه تاریک وجود دربارۀ جهان بیرون و جهان درون ما است. کتاب نیمه تاریک وجود از آن بخشی از شخصیت ما پرده برمیدارد که روابط ما را به بنبست کشانده است. یا بخشی که روح ما را کشته و مانع از تحقق رویاهایمان شده است. کارل یونگ این بخش را «سایه» مینامد. «سایه» شامل همۀ آن ویژگیهای شخصیتی ماست که سعی میکنیم پنهان و یا نفی کنیم. «سایه» آن جنبههای تاریکی را در بردارد که باور داریم از نظر خویشان، دوستان و از همه مهمتر، خود ما پذیرفتنی نیست. نیمۀ تاریک وجود در واقع در اعماق آگاهیمان دفن شده و از دید ما و سایرین پنهان است.
در فصل دوم نویسنده به انواع سایه و ویژگیهای منفیای اشاره کرده است که ما از آنها بدمان میآید. در فصل سوم نویسنده توضیح میدهد که چطور جهان در درون ماست، در فصل چهارم نیز توضیحات جالبی در مورد فرافکنی خواهید خواند. ما فریبکاران متبحری میشویم که خود و دیگران را فریب میدهیم و آنقدر در این رفتار خبره شدهایم که واقعاً فراموش کردهایم وجود اصلیمان در پشت نقاب پنهان شده است. ما باور میکنیم همانی هستیم که در آینه میبینیم. باور کردهایم که فقط جسم و روان هستیم و حتی بعد از اینکه بارها و بارها در روابط، مشاغل، رژیمهای غذایی و رویاهایمان شکست خوردیم باز هم پیامهای درونی هشداردهنده را سرکوب میکنیم و خودمان را با گفتن واژههایی مثل اشکالی ندارد و اوضاع بهتر خواهد شد گول میزنیم.
ما بر چشمانمان چشمبند بسته و در گوشهایمان پنیه فرو کردهایم تا آن افسانههای درونی که آفریدهایم زنده نگه داریم؛ افسانۀ خوب و دوست داشتنی نبودن، نالایق و بیارزش بودن! اما به جای سرکوب کردن سایههایمان، باید آن جنبههایی که از آنها وحشت داریم ببینیم، آشکار کنیم، بپذیریم و در آغوش بگیریم. منظور این است که بپذیریم این جنبهها نیز به ما تعلق دارند. زمانی که با سایۀ خودتان آشتی کنید، زندگیتان مثل کرم ابریشمی که به پروانهای بسیار زیبا تبدیل شده است، دگرگون میگردد. آنوقت دیگر لازم نیست وانمود کنید کس دیگری هستید یا ثابت کنید وجود شایستهای میباشید. آن موقع که سایۀ خودتان را در آغوش بگیرید دیگر لازم نیست در ترس به سر ببرید.
• کوتاه کلام
• فصل یکم: جهان بیرون، جهان درون
• فصل دوم: به دنبال سایه
• فصل سوم: جهان در درون ماست
• فصل چهارم: به یاد آوردن خود
• فصل پنجم: سایهات را بشناس تا خودت را بشناسی
• فصل ششم: من «آن» هستم
• فصل هفتم: در آغوش کشیدن نیمۀ تاریک
• فصل هشتم: خود را از نو تعبیر کن
• فصل نهم: بگذار نور وجودت بدرخشد
• فصل دهم: زندگی قابل زیستن
• در پایان
• یادداشتها
چند هفته بعد از اینکه اپرا وینفری در اواخر سال 2000 دربارۀ اولین کتاب فورد یعنی نیمه تاریک وجود بحث کرد و آن را به مردم معرفی کرد این کتاب آنقدر به فروش رفت که در اواخر سال 2000 و اوایل سال 2001 وارد فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز شد.
• کتاب نیروی حال اثر اکهارت تول نویسندهٔ آلمانی است. او در این کتاب به چگونگی تعامل مردم با خودشان و دیگران پرداخته است و در این کتاب مفهوم خودبازتابی را توضیح داده و با تمرینهایی ساده به شما نشان میدهد چرا و چگونه میتوانید در لحظهٔ حال زندگی کنید.
• کتاب شهامت اثر دیگری از دبی فورد نویسندهٔ آمریکایی است. او در این کتاب طرح هوشمندانهای را ترسیم کرده است تا به شما کمک کند واقعیتهای زندگیتان را بهتر درک کنید و شهامت درونتان را فعال کنید و با درونبینی عمیق با خودِ متعالیتان ارتباط برقرار کنید.
دبی فورد در ۱ اکتبر سال 1955 به دنیا آمد. وی نویسنده، مربی و معلم آمریکایی بود که عمدۀ شهرتش را مدیون نوشتن کتاب پرفروش نیویورک تایمز با عنوان «نیمۀ تاریک وجود» است. در سالهای بعد هشت کتاب دیگر از جمله «چرا آدمهای خوب کارهای بد میکنند»، «راز سایه»، «پاکسازی آگاهی در ۲۱ روز» و «جدایی معنوی» را نوشت که بیش از ۱ میلیون نسخه از آنها در سراسر دنیا به فروش رسید و به 32 زبان ترجمه شدهاند. کارگاههای آموزشی «فرآیند سایه» را خودش هدایت میکرد و میزبان چندین برنامۀ رادیویی و تلویزیونی بود. دبی فورد «مؤسسۀ آموزش تحول فورد» را نیز تأسیس کرد. وی طی ۲۰ سال کارگاهها و سخنرانیهایی را در سراسر ایالات متحده برگزار کرد. فورد همچنین در برنامۀ اپرا وینفری، لری کینگ و فاکس و دوستان حضور داشته است. دبی فورد در سال 2012 در تاکشوی اپرا وینفری شرکت کرد، این برنامه با عنوان «دبی فورد: بیرون از سایهها» بر روی آنتن رفت. در این برنامه دبی فورد دربارۀ مبارزۀ یازده سالهاش با سرطان صحبت کرد. دبی فورد در شهر سندیگو زندگی میکرد. او در 17 فوریه سال 2013 بعد از مبارزۀ طولانی با بیماری سرطان در سن 57 سالگی درگذشت.
فرناز فرود مترجم کتابهای خودشناسی و تربیت کودک و نوجوان است و در بهمن سال 1333 به دنیا آمد. رشتۀ دبیرستانش ریاضی بود و در کنکور سراسری توانست رتبۀ نخست کشوری را کسب کند. وی مدرک کارشناسیاش را در رشتۀ معماری گرفت و بعد به خارج از ایران رفت و در سال 1356 مدرک کارشناسی علوم کامپیوترش را از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی گرفت. ترجمههایش را با ترجمۀ مقالههای علمی در حوزۀ کامپیوتر آغاز کرده است. بعد از خواندن کتاب «دوستی با خدا» در سال 1379 تصمیم میگیرد تا زمینۀ ترجمهاش را تغییر دهد و آموزههای مؤثر کتاب «دوستی با خدا» را با بقیۀ فارسی زبانها به اشتراک بگذارد و کتابهای مؤثر در زمینۀ خودیاری را ترجمه کند. فرناز فرود تاکنون بیش از پنجاه کتاب را به فارسی برگردانده است. از جمله ترجمههایش میتوان به «پیام گمگشته»، «تمرین نیروی حال»، «دوستی با خدا» و «یک دل و دو خانه» اشاره کرد. برخی کارهای ترجمهاش به مرحلۀ نهایی «اولین جشنوارۀ کتاب» راه یافته و لوح تقدیر و جوایزی به وی اهدا شده است. در جشنوارۀ کتاب، کتابهای ترجمه شدهاش در زمینۀ خانواده و فناوری با عناوین «فرزندان طلاق» و «کلیدهای همراهی و مراقبت از نوجوان در اینترنت» به ترتیب رتبۀ نخست و رتبۀ دوم را کسب کردند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
فرافکنی، پدیدهٔ جالبیست که متأسفانه دربارهٔ آن آموزشی در مدرسه به ما ندادهاند. فرافکنی، نسبت دادن غیرارادی رفتار ناآگاهانهٔ خود به دیگران است، چنان که به ما القا میشود، این ویژگیها واقعاً در دیگری وجود دارد، نه ما
تا هنگامی که وجود برخی جنبهها را در خود انکار کنیم، به این افسانه تداوم میبخشیم که سایرین ویژگیهایی دارند که ما نداریم. هنگامی که کسی را تحسین میکنیم، این فرصت پیش میآید که یکی دیگر از جنبههای خود را پیدا کنیم. علاوه بر فرافکنیهای منفی، باید فرافکنیهای مثبتمان را نیز بازپس گیریم.
این ویژگیها همچون توپهای پلاستیکی بزرگی هستند که میخواهیم آنها را با فشار زیر آب نگاه داریم، اما به محض آن که فشار را کم کنیم، بیرون میجهند. ما انتخاب کردهایم که به بخشهایی از وجود اجازهٔ بودن ندهیم و در نتیجه مجبور هستیم انرژی روانی بسیاری را صرف پنهان نگه داشتن آنها بکنیم
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
کتاب نیمه تاریک وجود خیلی برای کسانی خوبه که احساس میکنن در برخی از جنبههای زندگیشون بد شکست خوردن و نمیتونن از بلاتکلیفی بیرون بیان. بهنظرم حتماً این کتاب رو بخونید.
توی بدترین دوران زندگیم این کتاب رو خوندم و خیلی تغییرات مثبتی توی ذهنم به وجود آورد. این کتاب شما رو شادتر میکنه و خیلی روتون تأثیر میذاره. یکی از بهترین کتابهای خودیاری که تا حالا خوندم.
از خوندن این کتاب خیلی لذت بردم. از اون دسته کتابهای روون بود که تونست طرز فکرم رو نسبت به خودم و حتی اطرافیانم تغییر بده. دبی فورد نشونتون میده که سایههاتون رو چجوری سرکوب و پنهان نکنید.