30بوک
کتاب عمومی
ادبیات
رمان ایرانی
بار دیگر شهری که دوست میداشتم

بار دیگر شهری که دوست میداشتم

(83)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
6599

علاقه مندان به این کتاب
96

می‌خواهند کتاب را بخوانند
20

کسانی که پیشنهاد می کنند
26

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
2

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم

انتشارات روزبهان منتشر کرد:
در آن لحظه که تو یک آری را با تمام زندگی تعویض می‌کنی، در آن لحظه‌های خطیر که سپر می‌افکنی و می‌گذاری دیگران به جای تو بیندیشند، در آن لحظه‌هایی که تو ناتوانی خویش را در برابر فریادهای دیگران احساس می‌کنی، در آن لحظه‌هایی که تو از فراز، پا در راهی می‌گذاری که آن سوی آن، اختتام همه‌ی اندیشه‌ها و رویاهاست، در تمام لحظه‌هایی که تو می‌دانی، می‌شناسی و خواهی شناخت به یاد داشته باش که سوزها و لحظه‌ها هیچگاه باز نمی‌گردند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (8)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • فاطمه یوسفوند
    • پاسخ به نظر

    نادر ابراهیمی قلمی گیرا و زیبا داره نثر کتاب طوریه که بین خطوط یه جورایی فلش بک میزنه به گذشته و بعد از حال صحبت می‌کنه و به جاهایی نیم نگاه به آینده بنابراین نثر جالبی داره به جرئت میگم کم نداره جملاتی که می‌تونه ساعت ها شخص رو به فکر فرو ببره و با اینکه کتاب حجیمی نیست ولی باعث بشه خواندنش طولانی بشه

  • تصویر کاربر

    • فاطمه فروتن
    • پاسخ به نظر

    آنقدر زیبا و جادویی نوشته شده است که انسان فراموش می کند موضوع کتاب درباره ی جدایی است.

  • تصویر کاربر

    • اردلان صفدریان
    • پاسخ به نظر

    غم عجیبی در این کتاب نهفته است اما سرشار از عشق و حس زندگی است

  • 1
  • 2
  • 3

بریده ای از کتاب (1)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • آنا فیض‌آبادی
    • 0

    هلیا میان بیگانگی و یگانگی هزار خانه است. آنکس که غریب نیست شاید دوست نباشد. کسانی هستند که ما به ایشان سلام می گوییم و یا ایشان به ما. آنها با ما گرد یک میز می نشینند، چای می خورند، می گویند و می خندند. شما را به تو، تو را به هیچ بدل می کنند. آنها می خواهند که تلقین کنندگان صمیمیت باشند. می نشینند تا بنای تو فرو بریزد. می نشینند تا روز اندوه بزرگ.

عیدی