اگر حقیقت این باشد

(33)
نویسنده:

2,200,000ریال

1,760,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
7667

علاقه مندان به این کتاب
63

می‌خواهند کتاب را بخوانند
14

کسانی که پیشنهاد می کنند
13

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب اگر حقیقت این باشد

انتشارات آموت منتشر کرد:
«لوئن اشلی» نویسنده‌ی تازه کار با مشکلات مالی فراوان دست به گریبان است و در آستانه ورشکستگی قرار دارد. درست زمانی که همه درها به رویش بسته شده، روزنه‌ای از امید به رویش باز می‌شود. جرمی کرافورد، شوهر نویسنده معروف وریتی کرافورد به او پیشنهاد کاری پردرآمد می‌دهد. جرمی از لوئن می‌خواهد تا مجموعه رمان ناتمام همسر ناتوانش را به پایان ببرد. اما…
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب اگر حقیقت این باشد اثر کالین هوور

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتاب اگر حقیقت این باشد از سایت گودریدز امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتاب اگر حقیقت این باشد از سایت آمازون امتیاز 4.6 از 5 را دریافت کرده است.

جوایزی که رمان اگر حقیقت این باشد از آن خود کرده است:

• پرفروش‌ترین کتاب نیویورک تایمز در ایالات متحده
• پرفروش‌ترین کتاب یو‌اس‌ای تودی
• پرفروش‌ترین کتاب انتشارات گلوب و میل 

معرفی کتاب اگر حقیقت این باشد:

رمان اگر حقیقت این باشد اثر کالین هوور نویسندۀ پرفروش آمریکایی است که با کتاب «ما تمامش می‌کنیم» به شهرت رسید. این رمان در سال 2018 منتشر شد و کتابی رازآلود و روان‌شناختی با پیچ‌وتابی فراموش‌نشدنی است. شخصیت اصلی این رمان لوئن است، نویسنده‌ای که پس از مرگ مادرش نمی‌تواند خود را از نظر مالی سرپا نگه دارد و بنابراین مجبور می‌شود پیشنهاد کاری ناراحت‌کننده‌ای را بپذیرد و با پذیرفتن این کار خود را درگیر ماجراهایی عجیب و فراموش‌نشدنی می‌کند.

واکنش‌های جهانی به رمان اگر حقیقت این باشد:

«اگر حقیقت این باشد، رمانی ترسناک و نفس‌گیر از کالین هوور است. من سال‌ها منتظر چنین کتاب هیجان‌انگیزی بودم.» -تارین فیشر، نویسندۀ پرفروش نیویورک تایمز

«اگر حقیقت این باشد یک داستان پر پیچ‌وتاب و هیجان‌انگیز است... لحظات جذاب این کتاب باعث می‌شود نفس‌تان بند بیاید و در انتها حس می‌کنید بسیار غافلگیر شده‌اید.» - واشنگتن پست

«اگر دوباره سراغ کتابی از کالین هوور آمده‌اید و فکر می‌کنید به یک داستان عاشقانه می‌رسید سخت در اشتباهید چون این رمان نفس شما را بند می‌آورد و شما را در شب بیدار نگه می‌دارد. اگر حقیقت این باشد را حتماً‌ باید بخوانید.» - مجلۀ کازموپولیتن

«انرژی و سرعت این کتاب باعث می‌شود حس کنید وارد یک کارناوال شده‌‌اید. این داستان دائماً در حال تغییر است و درست زمانی که فکر می‌کنید می‌دانید داستان به کجا رسیده است، هوور با یک چرخش دیگر به شما ضربه می‌زند و تا صفحۀ آخر به دنبال سرنخ هستید. درست زمانی که فکر می‌کنید متوجه شده‌اید چه‌ کسی، چه چیزی، چه زمانی، چرا و به چه دلیل کاری کرده است همه چیز کاملاً تغییر می‌کند.» - باز فید

چرا باید رمان اگر حقیقت این باشد را بخوانیم؟

اگر حقیقت این باشد با سبک و ژانر معمول کالین هوور تفاوت دارد اما این فقط نشان‌دهندۀ مهارت یک نویسنده است که می‌تواند در ژانری کاملاً متفاوت بنویسد و کاملاً شما را میخکوب کند. این یک رمان پیچیده، شوم و بسیار خواندنی است که شما را تا انتها درگیر خود می‌کند. اگر به داستان‌های تعلیقی علاقه دارید حتماً این کتاب را بخوانید.

جملات درخشانی از کتاب اگر حقیقت این باشد:

«پیش از آن که خون به سر و تنم بپاشد، صدای ترکیدن جمجمه‌اش را مي‌شنوم. از ترس فوراً یک قدم به سمت پیاده‌رو عقب می‌روم. یکی از پاهایم به جدول کنار خیابان می‌گیرد، برای حفظ تعادل میلۀ تابلوی توقف ممنوع را می‌گیرم. همین چند ثانیه پیش جلویم بود. وسطِ شلوغی منتظر بودیم چراغ عبور عابران پیاده سبز شود، اما مرد ناگهان قدم به خیابان گذاشت و با کامیون تصادف کرد. در آخرین لحظه، پریدم که بگیرمش، اما موفق نشدم. پیش از آن که سرش زیر چرخ کامیون برود، چشم‌هایم را بستم، اما صدای ترکیدن جمجمه‌اش را شنیدم: پاپ! درست مثل صدای باز کردن در بطری. سرش به گوشی گرم بود، احتمالا قبلا بارها در همین حالت، بدون آن که سانحه‌ای روی دهد، از این خیابان عبور کرده بود. مرگی در اثر عادت‌های روزمره. مردم شوکه شده‌اند، اما کسی جیغ و فریاد نمی‌کند. مسافر کامیون سریع پایین می‌پرد و کنار بدن مرد زانو می‌زند. از صحنه تصادف کمی فاصله می‌گیرم، چند نفر برای کمک به آن سو می‌روند. نیازی نیست به مردی که زیر چرخ کامیون افتاده، نگاه کنم تا بفهمم از این تصادف جان ساله به در برده یا نه. کافی است نگاهی به پیراهنم بیندازم که قبلا سفید بود و حالا غرقِ خون است... و این یعنی بهتر است به جای آمبولانس، نعش‌کش خبر کنند. می‌چرخم بلکه راهی پیدا کنم، می‌خواهم از آن شلوغی دور شوم تا بتوانم نفس بکشم، اما چراغ عبور عابران پیاده سبز می‌شود و سیل جمعیت به راه می‌افتد.»

«درِ آپارتمانم را باز می‌کنم تا کوری وارد شود. نمی‌دانستم کوری قرار است به این‌جا بیاید، از یادداشت تخلیه که روی در چسبانده شده بود هم خبر نداشتم. سومین روز متوالی است که چنین یادداشتی دریافت می‌کنم. برگۀ یادداشت را از کوری می‌‌گیرم و توی کشور می‌اندازم. کوری بطری نوشیدنی را بالا می‌برد و می‌گوید: «فکر کردم خوبه به خاطر عقد این قرارداد جشن بگیریم.» و بطری را به من می‌دهد. خوب است که حرفی از اخطاریۀ تخلیۀ آپارتمان نمی‌زند. هر چند با وجود قراردادی که بستیم، دیگر از بابت اجارۀ آپارتمان نگرانی چندانی ندارم. اما مطمئن نیستم تا زمان واریز پول به حسابم، کجا باید اقامت کنم. البته برای چند روز اقامت در هتل پول دارم. رابطۀ من با کوری وقتی به هم خورد که فهمیدم با دختری به نام ربکا قرار می‌گذارد. در کابینت را باز می‌کنم و دنبال لیوان می‌گردم. می‌پرسم: «ربکا چطوره؟» از این‌ که از رابطه‌شان خبر دارم، شوکه می‌شود. «من رمان‌های تعلیقی می‌نویسم، کوری. از این که همه‌چیز رو درباره‌ش می‌دونم، شگفت‌زده نشو.» به واکنشش توجهی نمی‌کنم. در بطری نوشیدنی را باز و لیوان‌ها را پر می‌کنم. یکی از لیوان‌ها را به او می‌دهم. روبرویش می‌ایستم، لیوان‌هایمان را بالا می‌بریم. اما قبل از نوشیدن به افتخار قرارداد جدید، لیوانم را پایین می‌آورم. این قرارداد غیر از بحث مالی، جذابیت دیگری برایم ندارد.»

«شاید وریتی از آن دسته نویسنده‌هایی است که طرح‌ها را دستی می‌نویسند. به طرف نوشته‌های توی جعبه‌ها می‌روم. لایۀ نازکی از گرد و خاک روی‌شان نشسته است. چند تا از برگه‌ها را بیرون می‌کشم و نگاهی به آنها می‌اندازم، اما همه مربوط به کتاب‌های قبلی است. هیچ سرنخی پیدا نمی‌کنم که برای سه کتاب بعدی چه فکر و برنامه‌ای در سر داشته است. دارم محتویات جعبۀ ششم را وارسی می‌کنم که جزوه‌ای با عنوانی عجیب پیدا می‌کنم: هر چه بادا باد. امیدوارم این جزوه، در برندارندۀ طرحی از کتاب هفتم باشد. اما فوراً می‌فهمم که این‌طور نیست. این جزوه... شخصی است. سطر اول آن را می‌خوانم: گاهی به آن شب که با جرمی آشنا شدم، فکر می‌کنم. اگر نگاه‌مان به هم گره نمی‌خورد، آیا باز هم زندگی‌ام به این‌جا ختم می‌شد؟ خودزندگینامه است. چیزی نیست که دنبالش بودم. ناشرها علاقه‌ای به خودزندگینامه‌ها ندارند، باید آن را کنار بگذارم. اما از روی شانه، پشت‌سرم را نگاه می‌کنم تا مطمئن شوم در بسته است، چون کنجکاو شده‌ام. به‌علاوه، خواندن زندگینامۀ وریتی به نوعی تحقیق هم حساب می‌شود. باید از ذهن و نقطه نظرات وریتی آگاه باشم تا او را به عنوان نویسنده درک کنم. به هر حال، این‌طوری قضیه را برای خودم توجیه می‌کنم. جزوه را برمی‌دارم، روی کاناپه می‌نشینم و شروع می‌کنم به خواندن.»

تحلیلی بر رمان اگر حقیقت این باشد‌:

اگر حقیقت این باشد یک رمان روان‌شناختی است که نویسنده در آن از ابزار تعلیق استفاده کرده است. داستان کتاب از زبان سه راوی تعریف می‌شود اما قهرمان رمان لوئن است. او شخصیتی سه بُعدی و واقع‌بین دارد و با این‌ که شخصیت اصلی و قهرمان داستان است اما وجهۀ چندان مثبتی ندارد و دائماً به دنبال راه‌هایی است که هر جور شده تنها به خودش سود برساند آن‌قدر که گاهی خودخواه به‌ نظر می‌رسد. هوور با قلم گیرایش به زیبایی تنش، بی‌اعتمادی، ترس و خطر را در هر نقطۀ محوری از داستان ایجاد کرده و صحنه‌های عاشقانه‌ای نیز به آن افزوده که جذابیت داستان را دوچندان می‌کند.

خلاصۀ داستان اگر حقیقت این باشد

لوئن اشلی نویسنده‌ای است که در آستانۀ ورشکستی مالی قرار داد و همان موقع است که پیشنهاد شغل عجیبی را می‌پذیرد. جرمی کرافورد، شوهر نویسندۀ پرفروشی به نام وریتی کرافورد، لوئن را استخدام می‌کند تا بقیۀ کتاب‌های مجموعۀ موفقی را که همسر آسیب‌دیده‌اش نمی‌تواند به پایان برساند تمام کند. پس از عقد قرارداد، جرمی از لوئن می‌خواهد تا چند روزی به خانه‌شان برود و نگاهی به یادداشت‌های پخش‌وپلای همسرش بیندازد تا شاید مطالبی پیدا کند و بتواند مجموعه داستان همسرش را به پایان برساند و لوئن که خانه‌اش را تخلیه کرده و جایی برای ماندن ندارد این پیشنهاد را می‌پذیرد. او به خانۀ کرافورد می‌رود و آماده است تا تمام نوشته‌ و یادداشت‌های وریتی را مرتب کند تا شاید بتواند این مجموعه را تمام کند. چیزی که لوئن انتظار پیدا کردنش را ندارد یک زندگینامۀ ناتمام از وریتی است که آن را به قصد خوانده‌شدن ننوشته است. صفحه به صفحۀ این زندگینامه پر از اعترافات استخوان‌‌سوز است بعلاوه این‌که وریتی در این کتاب حقیقت را دربارۀ روز مرگ دخترش نیز نوشته است. لوئن تصمیم می‌گیرد این دست نوشته را از جرمی مخفی نگه دارد چون فکر می‌کند محتوایش برای یک پدر داغدار حتماً ویران‌کننده خواهد بود. لوئن رفته‌رفته به جرمی علاقه‌مند می‌شود و با خودش فکر می‌کند که چطور می‌تواند از این دست‌نوشته‌ها به نفع خود سود ببرد. چیزی که لوئن نمی‌داند حقیقت واقعی پشت ماجراهای این خانواده است.

حواشی حول محور کتاب:

کتاب اگر حقیقت این باشد با عنوان «وریتی» نیز منتشر شده است.

اگر از خواندن کتاب اگر حقیقت این باشد لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• نهمین روز از ماه نوامبر اثر عاشقانه و تعلیقی دیگری از کالین هوور، نویسندۀ آمریکایی است. هوور در این رمان داستان دختری به نام فالن را روایت می‌کند که دوست دارد بازیگر شود اما پدرش که او نیز بازیگر است با این کار مخالف است چون فالن سال‌ها پیش در آتش‌سوزی نصف صورتش سوخته است. فالن حین مشاجره با پدرش، با پسری به نام بن آشنا می‌شود و چون قرار است از آن شهر برود آن دو تصمیم می‌‌گیرند هر سال در نهمین روز از ماه نوامبر یکدیگر را ببینند اما در چهارمین سال فالن سر قرار نمی‌رود و بن در پی‌اش می‌رود و زندگی هر دوی آن‌ها در آن لحظه تغییر می‌کند.

• کتاب یاد او اثر کالین هوور نویسندهٔ داستان‌های عاشقانه است. او در این کتاب داستان دلخراش و درعین‌حال امیدوارکنندهٔ زنی به نام کنا را تعریف کرده است که پس از آزادی از زندان به دنبال رستگاری و آرامش می‌گردد و می‌خواهد شروعی دوباره داشته باشد اما نمی‌داند گاهی کینه‌ها به هیچ قیمتی رفع نمی‌شوند.  

• کتاب ما تمامش می‌کنیم کتاب پرفروش کالین هوور و داستانی عاشقانه است. ویسنده در کنار عشق به داستان خشونت خانگی و تأثیر آن بر اعضای خانواده نیز پرداخته است. هوور در این کتاب داستان دختری به نام لیلی را تعریف می‌کند که سال‌ها شاهد خشونت پدرش نسبت به مادرش بوده است و همین باعث می‌شود در رابطه‌هایش حساسیت زیادی به خرج بدهد.

• بیمار خاموش اثر الکس مایکلیدیس داستان زندگی یک نقاش معروف است که با یک عکاس ازدواج کرده و ظاهراً زندگی خوبی دارد. تا این‌که یک شب آلیسیا وقتی شوهرش از سرکار به خانه برمی‌گردد پنج بار به صورت او شلیک می‌کند و بعد از آن دیگر کلمه‌ای بر زبان نمی‌آورد. اما راز این سکوت مرگبار و این قتل چه می‌تواند باشد؟

• زمان اشتباه، مکان اشتباه یک تریلر روانشناختی و پرهیجان اثر جیلیان مک آلیستر نویسندۀ بریتانیایی است. این رمان داستان زنی است که در نیمه‌شب هنگامی که منتظر پسرش است، می‌بیند که پسرش شخصی را به قتل می‌رساند. حالا این زن فرصت پیدا کرده تا یک روز به عقب برگردد و جلوی وقوع این قتل وحشتناک و بی‌علت از نظر خودش را بگیرد.

• کتاب دروغ‌های کوچک بزرگ اثر لیان موریارتی رمان‌نویس استرالیایی است. این کتاب در سال 2014 منتشر شد و در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های همان سال قرار گرفت. این کتاب داستان قتل و تصادفی تلخ است. دروغ‌های کوچکِ بزرگ داستان زنانی است که مورد ظلم و ستم قرار می‌گیرند اما سعی می‌کنند که هرطور شده از این شرایط جان سالم بدر ببرند.

• کتاب چیزهای تیز اثر گیلیان فلین داستان زندگی کمیل پریکر است. روزنامه‌نگار جوانی که بعد از مرگ خواهرش بسیار زجر کشیده و حالا مجبور است برای تهیۀ گزارشی از قتل به شهر زادگاهش برگردد و به سراغ مادر و خواهر ناتنی‌ 13 ساله‌اش برود. مادر کمیل زنی سخت‌گیر است که به ندرت احساسی از خود بروز می‌دهد و با بچه‌هایش مانند عروسک رفتار می‌کند. کمیل سعی می‌کند به حقیقت پشت پرونده‌های قتل برسد و حقیقتی باورنکردنی را می‌یابد.

• کتاب ما دروغگو بودیم اثر امیلی لاکهارت رمان‌نویس و نویسندۀ آمریکایی است. این کتاب داستان خانوادۀ سینکلر است که ظاهراً ثروتمند و بسیار خوشبخت هستند. آن‌ها هر سال در جزیرۀ پدربزرگ‌شان دور هم جمع می‌شوند تا این‌که یک سال حادثه‌ای برای یکی از بچه‌های خانواده پیش می‌آید. او داخل آب سرش به جایی کوبیده می‌شود و پس از آن سردردهای میگرنی شدید می‌گیرد و دیگر به جزیره نمی‌رود. او پس از چند سال دوباره به جزیره برمی‌گردد و می‌خواهد بداند آن سال تابستان چه اتفاقی برای او افتاد اما اعضای خانواده‌اش بسیار عجیب رفتار می‌کنند.

• کتاب هیچوقت دروغ نگو اثر فریدا مک فادن متخصص اعصاب و روان است. او که پیش از این نیز رمان‌های روانشناختی جذابی نوشته بود، این بار شما را به دلِ عمارتی میان طوفان می‌کشاند. داستان کتاب در مورد زوجی به نام تریشیا و ایتن است که تازه ازدواج کرده‌اند و به دیدن عمارتی می‌روند که آدرین هیل روان‌شناس معروف چهار سال پیش در آن زندگی می‌کرده و بعد به طرز مرموزی ناپدید می‌شود. طوفان این زوج را در عمارت گیر می‌اندازد و تریشیا کم‌کم به رازهای مخوف این روان‌شناس پی می‌برد.

دربارۀ کالین هوور: نویسندۀ آمریکایی

نویسنده ی کتاب اگر حقیقت این باشد

کالین هوور که نام اصلی‌اش مارگارت کالین فنل است در سال 1979 به دنیا آمد و نویسندۀ رمان‌های عاشقانۀ نوجوانان و جوانان است. اولین رمانش با نام «بسته شده» را در سال 2011 منتشر کرد. در سال 2012 رمان «ناامید» او در صدر فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز قرار گرفت. او بسیاری از کتاب‌هایش را ابتدا خودش منتشر می‌کند و بعد به دست ناشران می‌سپارد. در سال 2021 در اپلیکیشن تیک‌تاک با هشتگ BookTok معروف شد و همین هشتگ باعث افزایش محبوبیت او شد. در ژانویۀ 2022 رمان «ما تمامش می‌کنیم» او در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز در رتبۀ اول قرار گرفت. قرار است دنبالۀ این رمان با نام «ما شروعش می‌کنیم» در سال 2022 منتشر شود که نویسنده آن را از دیدگاه عشق اول لیلی، اطلکس کوریگان نوشته است. هوور در تگزاس به دنیا آمد. او در همان تگزاس بزرگ شد و در سال 1998 از دبیرستان فارغ‌التحصیل شد و در سال 2000 ازدواج کرد و صاحب سه پسر شد. کالین هوور مدرک مددکاری اجتماعی‌اش را از دانشگاهی در تگزاس گرفت و تا زمانی که حرفۀ نویسندگی را شروع کند به تدریس می‌پرداخت و در مؤسسۀ مددکاری کار می‌کرد. اولین رمانش را با «بسته شده» شروع کرد و حتی قصد نداشت آن را منتشر کند اما این رمان را در ژانویه 2012 خودش به چاپ رساند. او این رمان را با الهام از ترانه‌ای نوشت و اشعار این ترانه را نیز در داستانش گنجاند. پس از چند ماه بوک‌بلاگر مریس بلیک کتابش را خواند و به آن نمرۀ کامل داد و پس از آن دو کتاب اول هوور به سرعت به فروش رفت.

دربارۀ عباس زارعی: مترجم کتاب اگر حقیقت این باشد

عباس زارعی مترجم کتاب اگر حقیقت این باشد در سال 1361 در قزوین به دنیا آمد. او مدرک کارشناسی‌اش را در رشتۀ مترجمی و کارشناسی ارشدش را در رشتۀ آموزش زبان انگلیسی از دانشگاه آزاد گرفته است. او از سال 1386 کار ترجمه را شروع کرد و تاکنون ده‌ها اثر برای نوجوانان و بزرگسالان ترجمه کرده است. از جمله آثار ترجمه شده‌اش می‌توان به «زندگی اسرارآمیز»، «مزرعۀ حیوانات»، «جانان مرغ دریایی» و «نامه به کودکی که هرگز زاده نشد» اشاره کرد.

مترجم کتاب اگر حقیقت این باشد

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (13)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • فافا اسماعیلی
    • پاسخ به نظر

    کالین هوور با رمانی عاشقانه به شهرت رسید اما رمان معمایی‌اش به‌نظرم خیلی بی‌نظیرتره. این کتاب رمانی تاریک و گیراست که نفس‌تون رو بند میاره. دست‌نوشتۀ ناتمام وریتی، کل زندگی شخصیت اصلی رو دگرگون می‌کنه و تا لحظۀ آخر اصلاً نمی‌تونید پایان وحشتناک کتاب رو حدس بزنید.

  • تصویر کاربر

    • هنگامه مارالی
    • پاسخ به نظر

    موندم کالین هوور که اهل نوشتن رمان‌های عاشقانه بود چطوری تونسته چنین داستان پیچیده و تاریکی بنویسه. این داستان اون‌قدر منحصربه‌فرد و تکان‌دهنده‌ست که نفس‌تون رو بند میاره و می‌شه بهترین رمان تعلیقی که به عمرتون خوندید.

  • تصویر کاربر

    • نگار آذرشب
    • پاسخ به نظر

    این اولین رمانی هستش که از کالین هوور خوندم و به جرئت می‌تونم بگم آخریش نخواهد بود کالین به طرز هوشمندانه‌ای زندگی یه نویسنده رو به تصویر کشیده. خیلی راحت می‌تونید با شخصیت اصلی ارتباط برقرار کنید و به‌راحتی می‌تونید احساس و ترس اون رو درک کنید.

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بریده ای از کتاب (5)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • فافا اسماعیلی
    • 0

    کرو کنار مادرش روی تخت دراز کشیده و با تبلتش سرگرم است. چشم‌های وریتی خالی و بی‌فروغند. توجهی به محیط اطرافش ندارد. از حضور پرستار آگاه نیست و از حضور من، کرو و حتی جرمی که خم شده و موهای او را از روی پیشانی‌اش کنار می‌زند، پلک می‌زند، اما چیز دیگری آن‌جا نیست.

  • تصویر کاربر

    • هنگامه مارالی
    • 0

    البته هنوز به آن پایان غم‌انگیز نرسیده‌ام و از شرح دلایل هم عاجزم. با این‌ وجود، به یقین می‌دانم چنین سرنوشتی سرانجام خود را بر من آشکار خواهد کرد. آن را حس می‌کنم، درست همان‌طور که مرگ چَستین را حس کردم. و همان‌گونه که سرنوشت او را پذیرفتم، پذیرای سرنوشت خویش هم خواهم بود.

  • تصویر کاربر

    • نگار آذرشب
    • 0

    شاید وریتی از آن دسته نویسنده‌هایی است که طرح‌ها را دستی می‌نویسند. به طرف نوشته‌های توی جعبه‌ها می‌روم. لایۀ نازکی از گرد و خاک روی‌شان نشسته است. چند تا از برگه‌ها را بیرون می‌کشم و نگاهی به آنها می‌اندازم، اما همه مربوط به کتاب‌های قبلی است. هیچ سرنخی پیدا نمی‌کنم که برای سه کتاب بعدی چه فکر و برنامه‌ای در سر داشته است.

  • 1
  • 2
عیدی