حاجی نرگس

(4)

550,000ریال

495,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
323

علاقه مندان به این کتاب
2

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب حاجی نرگس

انتشارات آوند دانش منتشر کرد:
حاجی نرگس پاهایش را دراز می‌کند و زیرلب آخی می‌گوید. استخوان‌هایش با هر تکانی که می‌خورَد صدا می‌دهد؛ صدایی مثل صدای زیر پا ماندن برگ‌های پاییزی. سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید: «این پیری عجب چیز بدی است. می‌خواستند دعایمان کنند، می‌گفتند پیر بشوی جوان. انگار همه‌ی آن دعاها به درگاه خدا رسیده. قربان کَرَم‌اش. شبیه کفتار شده‌ام.» دست می‌برد پشت سرش، گره‌ی شل شده‌ی لچک را باز می‌کند و آن را روی دامنش می‌‌گذارد. سکه‌های آویزان به آن جلینگ‌جلینگ صدا می‌کند. با دهان باز گیسِ سفید و حنایی‌اش را آرام‌‌آرام باز می‌کند. با ابرو استکان چای را نشان می‌دهد و می‌پرسد: «یک چای دیگر می‌خوری؟» حاجی نرگس متوجه نگاه من به گوشواره‌ها می‌شود. با سرانگشت، یاقوت خوش‌رنگ آن را نوازش می‌کند و می‌پرسد: «دوستش داری؟» از تماشای سرخی گوشواره‌ها قند توی دلم آب می‌شود، تا جایی که می‌شود می‌کشم آن خیلی را، ابروهایم ناخودآگاه می‌رود بالا: «خیلی.» با شوق‌و‌ذوق چهارزانو می‌نشینم و دستم را زیر چانه‌ام می‌زنم: «گوشواره‌هایت من را یاد بچگی‌هایم می‌اندازد. عقل که نداشتم، فکر می‌کردم دانه‌ی انار است.» .
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی