نظر خود را برای ما ثبت کنید
نشر پریان منتشر کرد:
در مجموعهی انتخاب پریان بر آثار کوتاه و بلند فانتزی و علمی- تخیلی متمرکز شدهایم و قصد داریم آثار شاخص این دو ژانر و زیر شاخههای آنها را عرضه کنیم. معیارمان در این آثار، فقط پرفروش بودن یا جایزه بردن آنها نبوده است، بلکه آثاری را انتخاب کردهایم که خواندنشان برای شناخت بیشتر این دو ژانر لازم تلقی شده است. این آثار انتخابِ ماست، انتخاب پریان، ولی از شنیدن نظرات اهل فن برای پربارتر شدن مجموعه استقبال میکنیم.
باز هم میگویم که نمیدانم چه بر سر هارلی وارن آمد، گرچه تصور میکنم - یا در واقع امیدوارم - که اگر چنین پدیدهی خجستهای وجود دارد، در نسیانی صلحآمیز فرو رفته باشد. واقعیت این است که به مدت پنج سال نزدیکترین دوستش بودم و شریک محدود او در تحقیقات هولانگیزی که دربارهی ناشناختهها انجام میداد. با آن که حافظهام نامطمئن و نامشخص است، انکار نمیکنم که شاهد شما چنان که میگوید ما را در جادهی گِینزویل دیده است که در ساعت یازدهونیم آن شبِ وحشتناک با هم بهسوی مرداب سرو بزرگ میرفتیم.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتاب کلید سیمین از سایت گودریدز امتیاز 3.6 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب کلید سیمین از سایت آمازون امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب کلید سیمین داستانی فانتزی و کوتاه اثر اچ.پی. لاوکرفت نویسندهٔ آمریکایی است که اولینبار در سال 1929 در نشریهٔ «افسانههای عجیب» منتشر شد و بخشی از داستانهای «سرزمینهای رؤیایی» این نویسنده است. لاوکرفت از آن دست نویسندگان و نوابع ادبی بود که بعد از مرگ به شهرت برازندهٔ خود رسید. امروزه واژهٔ «لاوکرفتی» کلمهای آشنا در ژانر فانتزی و وحشت است که نشان میدهد نویسنده از خط داستانی، نحوهٔ داستانسرایی و نثر سنگین و پیچیده استفاده کرده است. لاوکرفت در کنار فانتزی وحشت، فانتزی دگرجهانی خالص نیز مینوشت که داستانهای «کلید سیمین» و «گذر از دروازهی کلید» سیمین نیز بخشی از این داستانهاست. او با خلق دنیای فانتزی مدرن و دگرجهانی، خواننده را به جهان رؤیاها میبرد.
شخصیت اصلی داستان کلید سیمین خاص است، او در رویاهایش غرق شده، دنیای واقعی را انکار میکند و درنهایت با کمک اصلونسبش دوباره خود را بازمییابد. لاوکرفت میخواهد در داستان کلید سیمین به خواننده نشان بدهد که شاید بتوان برخی از مشکلات زندگی در دنیای مدرن را با بازگشت به ریشهها حل کرد.
«باز هم میگویم که نمیدانم چه بر سر هارلی وارن آمد، گرچه تصور میکنم ـ یا در واقع امیدوارم ـ که اگر چنین پدیدهی خجستهای وجود دارد، در نسیانی صلحآمیز فرو رفته باشد. واقعیت این است که به مدت پنج سال نزدیکترین دوستش بودم و شریک محدود او در تحقیقات هولانگیزی که دربارهی ناشناختهها انجام میداد. با آنکه حافظهام نامطمئن و نامشخص است، انکار نمیکنم که شاهد شما چنان که میگوید ما را در جادهی گِینزویل دیده است که در ساعت یازدهونیم آن شبِ وحشتناک با هم بهسوی مرداب سرو بزرگ میرفتیم. حتی تأیید میکنم که چراغ برقی و بیل و حلقهای سیم عجیب با دستگاههایی متصل به آن را حمل میکردیم، چرا که همهی این ابزارها در صحنهای که تصویر خود را در حافظهی آشفتهی من حک کرده است، نقشی داشتند. اما باید اصرار کنم که از آنچه بعد از آن اتفاق افتاد و دلیل آن که صبحِ بعد تنها و گیج در کنار مرداب یافت شدم، چیزی نمیدانم؛ مگر همان که بارها و بارها برای شما گفتهام. میگویید در آن مرداب یا در نزدیکی آن چیزی وجود ندارد که صحنهی چنین وقایع وحشتناکی باشد. من پاسخ میدهم که ورای آنچه دیدم، چیزی نمیدانستم. شاید رؤیا یا کابوس بوده باشد ـ که امیدوارم فقط رؤیا یا کابوس بوده باشد ـ و باز هم تنها چیزی که در ذهن من بهجای مانده، اتفاقات آن ساعات هولناکی است که پس از دور شدن از دردس آن مردان روی داد. اما توضیح اینکه چرا هارلی وارن بازنگشت، فقط بهدست خودش یا روحش، یا موجودیت بینامی که قادر به وصف آن نیستم امکانپذیر است.»
«رندولف کارتر به سی سالگی که رسید، کلید دروازهی رؤیاها را از دست داد. تا قبل از آن، کسالت زندگی را با گذرهای شبانه به شهرهای شگفتِ باستانی در ورای فضا و باغات غیرقابلتوصیف در آنسوی دریاهای ملکوتی جبران میکرد، اما با رسوخ میانسالی احساس کرد که این آزادیها کمکم او را ترک کردند، تا آنکه دیگر امکان دسترسی به این دنیای عجایب کاملاً از دست رفت. کشتیهای بادبانی او دیگر در رودخانهی اوکرانوس حرکت نمیکردند و از منارههای مطلای ثران نمیگذشتند، دیگر کاروانهای فیلهایش در جنگلهای معطر کلد، با آن قصرهای فراموششده و مزین به ستونهای عاجی زیبا و ناشکسته که در زیر مهتاب خفته بودند، پای نمیکوبیدند. او بسیار مطالعه کرده بود و با مردم بسیاری سخن گفته بود. فلاسفهی خوشقلب به او آموخته بودند که به رابطهی منطقی مطالب بنگرد و روندی را که به افکار و رؤیاهایش شکل میدهد، تحلیل کند. اعجاب او را ترک کرده و او فراموش کرده بود که تمامی زندگی تنها مجموعه تصاویری در ذهن است و میان تصاویر حاصل از اشیاء حقیقی و تصاویری که حاصل رؤیاهای درونی هستند، تفاوتی نیست و دلیلی برای رجحان یکی بر دیگری وجود ندارد.»
«در اتاق وسیعی با پردههای مزین به اَشکال عجیب و مفروش به فرشهای بخارایی با قدمت و هنری اعجابانگیز، چهار مرد دورِ میزی پُر از مدارک و اسناد مختلف نشسته بودند. از گوشههای اتاق، از منقلهای سهپایهی آهنی که مرد سیاهپوست سالخوردهای در لباس بیرنگوروی خدمتکاران گهگاه آتش آنها را تازه میکرد، بوی خوابآور کندر به مشام میرسید و از طاقچهی عمیق گوشهی اتاق صدای تیکتاک ساعت عجیب تابوتشکلی به گوش میرسید که بر صفحهی آن خطوط هیروگلیف نامفهومی نقش بسته بود و چهار عقربهی آن بنا بر هیچ نظام زمانی شناختهشدهای در این سیاره حرکت نمیکردند. اتاقِ منحصربهفرد و هولناکی بود، اما برای کاری که در پیشِ روی بود، مناسب بود. زیر در آنجا، در شهر نیواُرلئان، در منزل بزرگترین عارف، ریاضیدان و شرقشناس قارهی آمریکا، قرار بود املاک عارف، محقق، نویسنده و رؤیابینی تقریباً به همان بزرگی ـ که چهار سال قبل از سطح زمین ناپدید شده بود ـ حسابوکتاب شود. زندولف کارتر، که در تمام عمر خود کوشیده بود از کسالت و محدودیت واقعیت بیداری، به چشماندازهای فراخواننده و گذرهای اسطورهای جهانهای دیگر پناه ببرد، در تاریخ هفت اکتبر 1928 در سن پنجاهوچهار سالگی از دید انسانها ناپدید شد.»
داستانِ کلید سیمین ادامهای بر مجموعهٔ «جستجوی رویایی کاداث ناشناخته» اثر لاوکرفت است. داستانِ «گذر از دروازهٔ کلید سیمین» که در این کتاب منتشر شده نیز ادامهٔ داستانِ کلید سیمین است که نویسنده آن را با همکاری ای.هافمن پرایس نوشت. داستان و دنبالهٔ آن هر دو شخصیتی یکسان دارند و قهرمان این داستانها رندولف کارتر است. در داستان کلید سیمین لاوکرفت دیدگاههای خود در مورد آنچه زیبایی را تشکیل میدهد به خواننده ارائه کرده است. ایدههای داستان پیچیده است اما درواقع بازتابی از مشکلات لاوکرفت بهعنوان یک نویسندهٔ حرفهای است. او معتقد بود که موفقیت ادبی یک نویسنده را باید با زیبایی دنیای داستانی او سنجید. شخصیت اصلی داستان کلید سیمین سعی میکند با مشکلات دنیای مدرن کنار بیاید و بیشتر عمر خود را صرف جستوجوی بیهوده برای یافتن حقیقت مطلق میکند. درنهایت او ناخوشنودی خود از زندگی در این دنیا را با بازگشت به اصلِ خود برطرف میکند.
رندولف کارتر در سیسالگی متوجه میشود که دیگر کلید دروازهٔ رؤیاها را از دست داده است و در این داستان سالها از زمانی که کارتر کلید دروازه را از دستداده میگذرد. او مدتهاست تلاش میکند تا با این موضوع کنار بیاید و زندگی معمول را بپذیرد اما این مسئله برایش بسیار چالشبرانگیز است و او به دنبال راههایی برای لمس دنیای شگفتانگیز است. او چیزهای زیادی مانند ایمان سنتی، سفر و حتی در آغوشگرفتن دنیای کنونی را امتحان میکند اما هیچچیزی به او نمیچسبد. او به نویسندگی بازمیگردد و با اینکه در این امر موفق است، اما موفقیت خود در نویسندگی را بهعنوان نشانهای از معمولیبودن رد میکند. وقتی کارتر پیرتر میشود، بیشتر و بیشتر در رویاهای گذشتهٔ خود فرو میرود تا مجبور نباشد با زندگی کسلکنندهٔ کنونیاش کنار بیاید. همانطور که در رؤیاهای خود فرو میرود، به یاد اعضایی از خانوادهاش میافتد که مدتهاست مُردهاند و خواب پدربزرگش را میبیند که به او از کلیدی سیمین میگوید که در خانواده دستبهدست چرخیده اما قرنهاست که دری را باز نکرده است. کارتر متوجه میشود که اگر بتواند کلید را پیدا کند، میتواند به دنیای رؤیاها بازگردد. رؤياها و تفکرات او همچنان سرنخهایی به او میدهند و درنهایت او را به خانهٔ اجدادیاش میکشاند.
• احضار کطولحو اثر دیگری از هوارد فیلیپس لاوکرفت نویسندهٔ آمریکایی است. لاوکرفت برای خلق اساطیر و داستانهای کطولحو به شهرت رسید و در این کتاب برگزیدهترین و مشهورترین داستانهای لاوکرفت چاپ شده است. لاوکرفت اولین داستان از این کتاب را با الهام از رؤیاهای خود نوشت.
• سایههای کطولحو اثر پائولو گوران نویسندهٔ آمریکایی است که دو بار برندهٔ جایزهٔ برام استوکر شد. او این داستان را با الهام از داستانهای لاوکرفت، جغرافیای دنیای لاوکرفت و اساطیر کطولحو نوشته است. با خواندن این کتاب سفری هیجانانگیز، ترسناک و عرفانی به دنیای عجیب لاوکرفت خواهید داشت.
هوارد فیلیپس لاوکرفت در سال 1890 به دنیا آمد و در سال 1937 درگذشت. او نویسندهٔ آمریکایی بود که داستانهای عجیب، علمی، فانتزی و ترسناک مینوشت. او را بیشتر بهخاطر خلق اساطیر کطولحو یا کثولهو میشناسند. لاوکرفت در رودآیلند به دنیا آمد و بیشتر عمر خود را در نیوانگلند گذراند. پس از به ثباترسیدن وضعیت مالی پدرش در سال 1893، او زندگی مرفهی داشت تا اینکه ثروت خانوادهاش پس از مرگ پدربزرگش برباد رفت. پس از آن لاوکرفت تا زمان بهترشدن اوضاع مالیاش نزد مادرش ماند. او شروع به نوشتن مقاله برای انجمن مطبوعات آماتور کرد و در سال 1913 نامهای انتقادی به یک مجلهٔ ادبی نوشت که درنهایت باعث مشارکت او در ادبیات داستانی شد. او در جامعهٔ ادبیات گمانهزن فعال شد و داستانهایش در چندین مجله به چاپ رسید. لاوکرفت به شهر نیویورک نقلمکان کرد و در سال 1924 با سونیا گرین ازدواج کرد و پس از مدتی گروه وسیعتری از نویسندگان را در اطراف خود جمع کرد که با هم «حلقهٔ لاوکرفت» را تشکیل دادند. آنها او را با افسانههای عجیب آشنا کردند که این سبک تبدیل به سبک داستاننویسی و درنهایت تبدیل به مهمترین آثار او شد. دوران لاوکرفت در نیویورک بر وضعیت روحی و مالی او تأثیر گذاشت بنابراین در سال 1926 به پراویدنس بازگشت و برخی از محبوبترین آثارش از جمله «احضار کطولحو»، «در کوههای جنون»، «سایهای بر اینسموث» و «سایه خارج از زمان» را نوشت. او در 46 سالگی بر اثر سرطان روده درگذشت و تا آن زمان به مدت 11 سال بیوقفه بهعنوان نویسنده فعالیت کرد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.