نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات توکلی منتشر کرد:
اتوبوس به چهارراه رسید. چراغ چشمک زن چپ، روشن شد. به سمت ترمینال پیچید. مسیر سرازیری را به آهستگی طی کرد و بعد سمت راست، کنار سکوی کوتاهی ایستاد. راننده ترمز دستی را کشید. چراغ های اتوبوس صدایی کرد و روشن شد. سرش را برگرداند عقب و بلند داد زد: «خواب نمونید رسیدیم». بعد از لحظه ای دوباره صدایش را بلندتر کرد، طوری که به آخر اتوبوس برسد: «خواب نمونید، پیاده شین» و بعد انگار چیزی یادش آمده باشد، ادامه داد: «اونایی که وسیله دارن برن جعبه». کیفم را برداشتم از میان صندلی های
جلو گذشتم و از اتوبوس پیاده شدم. باد سردی به صورتم خورد، بیرون هوا سرد بود و گزنده. تا مغز استخوان نفوذ می کرد و به صورت، شلاق می زد. آخر پاییز آغاز چله بزرگ. خودم را جمع کردم زیپ کاپشن را طوری که تا زیر چانه ام را بپوشاند، بالا کشیدم. سوز سرما به پیشانیم خورد، گوش هایم کرخت شد و بی حس. دست هایم را توی جیب هایم چپاندم، نگاهی به اطراف کردم. مسافران خواب آلود یکی یکی از اتوبوس پیاده شدند. دود خفه کننده ای از اگزوز اتوبوس بیرون می زد. فضای ترمینال از بوی دود انباشته بود و محوطه ی آن با چراغ هایی که از هم فاصله داشت، روشن می شد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
ملوک فرش فروش کاشانی معروف به ملوک ضرابی خوانندۀ موسیقی اصیل ایرانی و بازیگر بود. او در سال 1286 در کاشان به دنیا آمد و در سن 92 سالگی و در سال 1378 در تهران از دنیا رفت. فرشید شیروانی در کتاب ملوک، به شرح زندگی شخصی و حرفهای ملوک ضرابی پرداخته است.
رمان ملوک اثر فرشید شیروانی زندگینامۀ ملوک ضرابی، خوانندۀ موسیقی اصیل ایرانی و بازیگر است. کمتر کاسبی در بازارچۀ مروی بود که ملوک را نشناسد. آنها به ملوک کوتوله میگفتند و به این نام بین کاسبها شهرت داشت. کاسبها میگفتند که ملوک با اقبال السلطان ارتباطاتی دارد. اقبال السطان همسایۀ ملوک بود و هر وقت در منزلش شروع به خواندن میکرد ملوک به وجد میآمد و پنجرهاش را باز میکرد تا صدای او را بشنود. نهایتاً ملوک با خواهرانش مشورت کرد و تصمیم گرفت شاگرد اقبال السلطان شود و وقتی کاملاً در خوانندگی حرفهای شد، خواندن را برای مردم شروع کرد و به شایعات پایان داد.
ملوک در خانوادهای هنرمند و علاقهمند به موسیقی به دنیا آمد. پدربزرگش، خوانندۀ دربار ناصرالدینشاه بود و ناصرالدینشاه پدربزرگش را «بلبل» مینامید و همین شد که پدربزرگش به «حاجی جعفر بلبل» معروف شد. پدر ملوک، حاج حسین فرش فروش هم صدای خیلی خوبی داشت و ملوک هر صبح دم صدای نماز پدرش را میشنید که دعای دوازده امام را میخواند و میگفت صدای پدرش حتی به خانۀ همسایهها نیز میرسید و اگر یک روز صدای پدرش را نمیشنیدند معترض شده و میگفتند وقتی صدای حاج آقا را نمیشنویم انگار چیزی گم کردهایم!
ملوک ضرابی صدای خوش را از پدر و پدربزرگش به ارث بُرده بود و از هفت سالگی مشخص بود که استعداد زیادی در خوانندگی دارد. علاقۀ زود هنگامش به آواز خواندن باعث شد در مدرسه طرد شود و خانوادهاش نیز اصلاً راضی نبودند. خوانندهای به نام حسین طاهرزاده در 9 سالگی استعداد ملوک را کشف کرد و ملوک دو سال شاگردش بود. با وجود تمام مشکلات و مخالفتها ملوک از 13 سالگی در جمعهای مختلف کاشان آواز میخواند. حاجی خان عینالدولۀ تنبک نواز نیز به مدت یک سال به او ضرب زدن و ضربخوانی را یاد داد. او بعدها چنان در ضربخوانی ماهر شد که به او لقب ملوک ضرابی را دادند. ملوک بعدها نیز مدتی شاگر ابوالحسن اقبالآذر، خوانندۀ موسیقی اصیل ایرانی بود و نزد وی آوازخوانی را فرا گرفت.
پدرش بسیار متعصب بود، وقتی شنید که دخترش صفحهای به نام «عاشقم من منعم نکنید دردم برسد» پُر کرده و قصد دارد این صفحه را در اختیار مردم قرار دهد تصمیم گرفت دخترش را بهخاطر این گناه نیست و نابود کند. نزدیکانش میگویند که ملوک همیشه با هنرمندان، تاجران و موسیقیدانها معاشرت میکرد و پس از صرف غذا بلافاصله صندلیاش را عقب میکشید و با نواختن ضرب، چندین قطعۀ ضربی برایشان میخواند و اصلا به کسی مهلت نمیداد که دربارۀ موضوعات متفرقه صحبت کنند اما همین کارش باعث میشد همه صد برابر از آن جمع و غذا خوردن لذت ببرند.
ملوک ضرابی در سال 1303 کارش را با دو اجرای عمومی در دبیرستان فیروزبهرام و گراند هتل تهران در کنار احمد عبادی آغاز کرد. بعدها به گروه نمایش اسماعیل مهرتاش به نام جامعۀ باربد که در سال 1305 تأسیس شده بود پیوست. او در همکاری با این گروه، در نمایشنامههایی مثل «عدالت» نقش آفرینی کرد و قطعههایی مثل «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون» را در نمایشهای موزیکال اجرا کرد و از همین زمان بود که جایگاهش را میان خوانندگان و بازیگران برجستۀ تئاتر و سینمای ایران تثبیت کرد. مدتی پس از تأسیس رادیوی تهران در سال 1319، او را دعوت کردند تا با چندین گروه آواز بخواند. او در برنامههای رادیویی مختلف کنار هنرمندان و موسیقیدانان سرشناسی همچون ابوالحسن صبا، حسین یاحقی، مرتضی محجوبی، حبیب سماعی و حسین تهرانی به اجرای برنامه پرداخت. نخستین اجرای رادیوییاش، اجرای تصنیف «کیستی» بود. شاعر این تصنیف حسن سالک بود و آهنگش را حسین یاحقی ساخته بود.
در سال 1317 ملوک ضرابی به همراه اسماعیل مهرتاش، ابوالحسن صبا و حسین قلی طاطایی و با همراهی خوانندگانی مثل جواد بدیعزاده، ملکه برومند و ادیب خوانساری به سوریه و لبنان رفت تا در آنجا آهنگ ضبط کنند. در لبنان قطعههای «عاشقم من»، «خسرو و شیرین» و «خودستایی شیرین» را ضبط کردند که بعدها این آهنگها را با ارکستر جامعۀ باربد اجرا کرد. از جمله تصنیفهای مشهورش میتوان به «سرگشتۀ دلدار و غم هجران»، «عروس گل از باد صبا»، «دختران سیروس»، «تو رفتی و عهد شکستی»، «ای شوخ، ای نگارا» و «موسم گل» اشاره کرد. ملوک از جمله خوانندگان مورد علاقۀ شاه ایران بود و بارها مقابل او برنامه اجرا کرد.
بخشی از کتاب ملوک:
«آنچنان گوش جان به آن نوای دلانگیز سپرده بودم که گویی زمان از حرکت باز ایستاده است. صدای ساز مدتی بعد خاموش شد. به خود آمدم، چرتم از آن لذت سکرآور پرید. صدای کُلون در برخاست، به دالان رفته در را گشودم. آقا جانم بود که داخل عمارت شد.»
شرایط تهیه کتاب
میتوانید کتاب ملوک را با تخفیف ویژه از فروشگاه اینترنتی کتاب سیبوک تهیه نمایید.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.