

انتشارات نامه مهر منتشر کرد:
حالا هر دو شانه به شانه ی هم روی دیوار لوور قرار داریم. قرابتی شگفت انگیز بین یک رعیت و شاه، آن هم از نوع زنانه و مردانه اش. پیشتر که دور بودیم، نگاهمان غم داشت، حسرت داشت، دور بودیم، ولی گویی نزدیک هم بودیم.
حالا ساکتیم، مغروریم، فخر می فروشیم، برای انرژی ای که از موهای من (مونالیزا) و شانه های جواهرنشان او (فتحعلی شاه) برمی خیزد؛ حالا نزدیکیم، ولی گویی دوریم، دور... به اندازه ی لباس ساده ی من و ردای مرصع او به اندازه ی گرمی نفس های یک رعیت و سردی نگاه فتحعلی شاه.
کاش مثل دیروز و روز قبل و قبل ترش، به اندازهی فاصلهی قرن 19 و قرن 19 میلادی، به اندازهی فاصلهی رنسانس و قرن 21، به اندازهی دربار شاهی و منزل سادهی زنی در ونیز، به اندازه ی زن بودن من و مرد بودن او، دور بودیم، ولی دو دلداده می بودیم.
کاش روی یک دیوار، روبروی نگاه های زنان پاریسی دو رقیب نمی شدیم.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













