30بوک
کتاب عمومی
ادبیات
داستان کوتاه ایرانی
داستان هایی از جنس زندگی در قدیم

داستان هایی از جنس زندگی در قدیم

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
114

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب داستان هایی از جنس زندگی در قدیم

انتشارات افراز منتشر کرد:
آن روز شمس الملوک تند به اتاق رفت و گوشه ای نشست. زانو بغل گرفت و زار زار گریه کرد. فاطی کوچولو پیش ننه خوبه رفت و خبر داد. ننه خوبه از پله ی درگاهی بالا آمد و سرش را از لای پرده؛ داخل اتاق کرد. «چی شده؛ چرا گریه می کنین.» شمس الملوک به اشک ها دست کشید. «آخه این چه کاری بود که آقا یاسین کرد.» ننه خوبه پرده را کنار زد؛ داخل شد و دم در ایستاد. «مگه چی کار کرده، خلاف شرع که نکرده. زن گرفتن که گناه نیس. این جور که شما گریه می کنین؛ فکر کردم راسی راسی اتفاقی افتاده.» شمس الملوک باز دست ها را جلوی صورت گرفت و شانه هایش تکان خورد. ننه خوبه یک قدم جلو آمد و روی پادری ایستاد «طوری که نشده. از خرجی شما که نمی خواد کم کنه. چند نفر برا براتون اسم ببرم که دوتا زن دارن؛ توی یه خونه.» بچه توی ننو گریه کرد. ننه خوبه همان طور که از اتاق بیرون می رفت گفت: «بلند شین شیرش بدین؛ بلند شین.»
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی