نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات سخن منتشر کرد :
همه چیز از روزی شروع میشود که لنایِ سیزدهساله، به خانه میآید و مادرش را غرق در خون میبیند. آلت قتاله اما در دست کسیست که لنا به او میگوید: «پدر!»
قصه از یک قتل خانوادگی شروع میشود و امتداد آن میرسد به عمارت حاج راشد فلاح و زندگیِ سرایداری، کنار کسانی که همخون لنا هستند و در عین حال، دور و غریباند.
فردین تنها کسیست که به دخترک پر از ترسِ داستان نزدیک میشود؛ اما یک داغ روی پیشانی لناست «او دخترِ یک قاتل است» و حاج فلاح راضی به ازدواج او با نوهی ارشد خود نیست. داغ و ننگِ گناهِ نکرده، باعث میشود لنا از فردین جدا بشود؛ اما سالها بعد و درست وقتی که دیگر منتظر کسی نیست؛ مَردی میآید… مَردی از همسایگی خلیجفارس که بویِ دریا میدهد!
از متن کتاب :
به چشمهای لنا نگاه کرد و دلش هُری توی سینهاش فرو ریخت. به چشمهای لنا نگاه کرد، لنایی که نوهی ناخلف حاج فلاح بود و برای هرمز، به مثال پیامبری که معجزهاش لبخند بود و روشنایی.
به چشمهایش نگاه کرد و گرمای آفتاب جنوب به دلش تابید. حس نوجوانیهایش را داشت، همان وقتهایی که بعد از تمام شدن تمرینهایش توی سالن کوچک و قدیمی کُشتیِ بندر، تا خودِ ساحل و اسکله میدوید.
لبخندی روی لبهایش نشست. دست کشید روی گونهی لنا و با صدایی آهسته، گفت:
– ضربه فنیم کردی نوهیِ ناخلف حاج فلاح. من مَردِ بُردن از تو، نبودم.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.