چرخ گردون زندگی

چرخ گردون زندگی

(0)

موجود نیست

+
-
دفعات مشاهده کتاب
131

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب چرخ گردون زندگی

«سلام خانوم دكتر، عصرتون بخیر» سر به زیر در حالی كه به سرعت مشغول نوشتن شرح حال بیمار قبلی بود سلام زن جوان را به گرمی پاسخ گفت و بدون آن كه سر بلند كند با اشاره به او تعارف كرد كه بنشیند. نوشتن شرح حال، چند ثانیه­ای به طول انجامید سپس دكتر چون همیشه با روی خوش سربلند كرد. بیمارش زن جوانی بود كه با دیدن چهره­اش احساس كرد وزش بادی سهمگین ورق دفتر خاطراتش را به سال­ها قبل برگردانیده، بدون پلك بر هم زدن به او خیره ماند و زیر لب گفت: «شما آتنا ساعدی هستید؟» زن جوان كه خود با دیدن چهره دكتر جا خورده بود بدون آن كه بتواند لب از لب بگشاید با تكان سر سخن دكتر را تائید كرد. لبخندی محو چهره خانم دكتر را پوشاند. زن جوان هم به او كه گویی همزادش است خیره ماند، باورش ممكن نبود خانم دكتر با او همچون سیبی بود كه به دو نیم تقسیم شده باشد حالا رمز نگاه حاضران در سالن را می­فهمید و صحبت خانم منشی كه او را زودتر از پنج مریض قبل از خودش به داخل مطب راهنمایی كرده بود. آتنا چون مسخ شدگان به او می­نگریست. دكتر با یك دنیا صفا و صمیمیت و با چهره­ای حاكی از ناباوری از پشت میزش بلند شد و رودرروی او بر مبل چرمی تكیه زد و گفت: «كجا بودی این همه سال؟ اگه بدونی چقدر دنبالت گشتم.»

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی