نظر خود را برای ما ثبت کنید
نشر ویدا منتشر کرد:
آلوسا، ناخدای هفدهسالهٔ دزدان دریایی، در مأموریتی برای بهدست آوردن یک نقشهٔ قدیمی ـ کلید گنجی افسانهای ـ بهعمد به اسارت دشمنانش درمیآید و به این ترتیب فرصتی عالی برای جستوجوی کشتی آنها بهدست میآورد.
آلوسا که به تنهایی حریف تمام خدمهٔ بیرحم دزدان دریایی است، تنها یک مانع بین خودش و نقشه میبیند: اسیرکنندهاش، رایدن؛ معاون اولی که به طوری غیرمنتظره باهوش و بهطرزی ناجوانمردانه جذاب است. هرچند جای نگرانی نیست، چراکه آلوسا چند حقه در چنته دارد. هیچ دزد دریاییای نمیتواند بهتنهایی سد راه دختر پادشاه دزدان دریایی شود.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
دختر پادشاه دزدان دریایی از سایت گودریدز امتیاز 4 از 5 را دریافت کرده است.
دختر پادشاه دزدان دریایی از سایت آمازون امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.
تریشا لونسلر نویسندهٔ آمریکایی و داستانهای فانتزی است که با نوشتن کتاب «سایههای میان ما» به شهرت رسید. اثر فانتزی دیگرِ او دختر پادشاه دزدان دریایی است که در سال 2017 منتشر شد. او در این رمان ماجراجویی را با عشق، کمی جادو و داستانهای دریایی ترکیب کرده است و داستان دختری 17 ساله را روایت میکند که کاپیتان دزدان دریایی است و به مأموریتی برای بازیابی یک نقشهٔ پنهان باستانی فرستاده میشود.
«خوانندگان باید خوشحال شوند چون حالا ما یک بانوی جک اسپارویی داریم! دختر پادشاه دزدان دریایی از همان فصل اول توجهٔ مرا به خود جلب کرد. این اولین کتاب عاشقانه است که عمیقاً با داستانهای دریایی در هم تنیده شده و داستان یک قهرمان بسیار باهوش را دنبال میکند که برای طرفداران فیلم دزدان دریایی کارائیب بسیار هیجان انگیز خواهد بود.» - آنا بنکس، نویسندهٔ پرفروش نیویورک تایمز
«لونسلر یک شخصیت زن قدرتمند خلق کرده است که میتواند حین تصمیمگیریهای سخت از خود مراقبت کند. به خوانندگان ماهری که به دنبال ماجراجویی واقعی، مبارزه با شمشیر و یک قهرمان بزرگ مشکلگشا هستند خواندن آن را توصیه میکنیم.» - اسکول لایبرآری
لونسلر با ترکیب داستانهای دریایی و عاشقانه، دنیای متفاوتی از دزدان دریایی خلق کرده است که در جزیرههای بیشمار میگذرد و قهرمان آن شما را تسخیر میکند. پادشاه دزدان دریایی هم مخاطبان نوجوان را بهشدت درگیر و مجذوب خود خواهد کرد، و هم طرفداران داستانهای فانتزی را تحتتأثیر قرار خواهد داد.
«از اینکه مثل مردها لباس بپوشم، متنفرم. بلوز کتانیام زیادی گشاد، نیمشلواریام بیش از حد بزرگ و چکمههایم زیادی ناخوشایند است. موهایم را بالای سرم و زیر یک کلاه ملوانی کوچک گلوله کردهام. شمشیرم را محکم طرف چپ کمرم بسته و یک تپانچه در سمت راستم غلاف شده است. پوشش ناجوری است، چون در جاهایی که نباید، آویزان شده و بو میدهند! آدم فکر میکند مردها هیچ کاری ندارند جز اینکه میان امعاء و احشاء ماهیهای مرده غلت بزنند و مدفوعشان را با آستینهایشان پاک کنند. شاید نباید اینقدر شکایت کنم. وقتی کسی مورد حملهٔ دزدان دریایی قرار میگیرد، چنین احتیاطهایی ضروری است. تعدادشان بیشتر از ماست؛ تفنگهایشان هم همینطور. هفت نفر از مردان من کشته شده و به پشت افتادهاند. دو نفر دیگر بهمحض دیدن پرچم سیاه مسافر شب در افق، از عرشه پایین پریدند. فراریها، آنها ترسوهای کثیفی هستند. هر سرنوشتی که داشته باشند، حقشان است. چه خسته و غرق شوند و چه موجودات دریایی جانشان را بگیرند. صدای برخورد فولاد در هوا طنین میاندازد. کسی بهخاطر اصابت توپها بهشدت تکان میخورد. زیاد نمیتوانیم دوام بیاوریم.»
«بهزحمت میتوانم فریادش را در میان سروصدای مبارزه بشنوم. ولی بعد اوضاع آرام میشود. صدای برخورد قدارهها به عرشهٔ چوبی تقریباً بلافاصله قطع میشود. حتماً مردانی که در حال حاضر تحتفرمان من هستند، منتظر این دستور بوده و حتی برایش دعا میکردهاند. اگر من دستور تسلیم نمیدادم، شاید خودشان تسلیم میشدند. این خدمه بههیچوجه افراد شجاعی نیستند. از پلهها بالا میروم، درست زیر عرشه منتظر میشوم و از دید پنهان میمانم. قرار است نقش یک پادوی بیخطر را بازی کنم. اگر این مردها میفهمیدند من واقعاً چه کسی هستم... «زیر عرشه رو بگردین. مطمئن بشین کسی مخفی نشده.» یکی از دزدان دریایی متجاوز است. از جایی که پنهان شدهام نمیتوانم ببینمش، ولی اگر دستور میدهد یا معاون اول است یا ناخدا. با اینکه میدانم دقیقاً چه اتفاقی خواهد افتاد، منقبض میشوم. دریچه بالا میرود و صورتی وحشتناک جلوی دیدم میآید که با ریش کثیف تُنک، دندانهای زرد و بینی شکسته کامل میشود. دستهای گوشتآلودش با خشونت من را میگیرد، از نردبان بالا کشیده و روی عرشه میاندازد. معجزه است که کلاهم سرجایش میماند.»
«ناخدای جوان ادامه میدهد: همهٔ شما داستانهای جسکور سرشکن رو شنیدین. من پسرش هستم، درکسن، و بهزودی میفهمین که شهرت من از اون هم خیلی بدتر خواهد شد.» نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم. میخندم. یعنی فکر میکند میتواند با گفتن اینکه چقدر ترسناک است، برای خودش شهرتی دستوپا کند؟ ناخدا با سر به مرد پشت من اشاره میکند و میگوید: «کایرن.» کایرن با قبضهٔ شمشیرش به بالای سر من میکوبد. آنقدر محکم نیست که بیهوشم کند، ولی بهقدری هست که حسابی دردم بگیرد. فکر میکنم، دیگه بسه. حرفهای هشداردهندهٔ مندزی در حال حاضر بسیار دور از ذهن من است. دیگر حاضر نیستم مثل یک نوکر روی زمین زانو بزنم. دستهایم را روی عرشهٔ چوبی میگذارم، پاهایم را به عقب دراز میکنم و پشت پاشنههای دزد دریایی زشتی که آنجا ایستاده، قلاب میکنم. با یک حرکت سریع رو به جلو، کایرن به پشت میافتد. بهسرعت میایستم، برمیگردم و قبل از اینکه بتواند دوباره سرپا شود، شمشیر و تپانچهام را برمیدارم.»
به هر یک از سه پادشاه دزدان دریایی ـ آلموس، کالیگان و سِراد ـ یک قطعه نقشهٔ باستانی داده شده است که به گنجی منتهی میشود. 19 سال قبل از شروعِ داستانِ این کتاب، پدر آلوسا یکی از سه پادشاه دزدان دریایی، در دوران جوانیاش سفری را آغاز کرد تا ببیند با تنها تکهٔ نقشهای که در دست دارد تا کجا میتواند پیش برود. او و دو کشتی از ناوگانش به جزیرهای رسیدند که هرگز در هیچ نقشهای مشخص نشده بود. اما کتاب دختر پادشاه دزدان دریایی داستان آلوسا است. این کتاب درحالی شروع میشود که کشتی آلوسا قهرمان داستان ما که خود را به شکل یک مرد درآورده مورد حمله قرار میگیرد. آلوسا یک دزد دریایی قدرتمند است و ناخدای کشتی خودش که اکثر خدمهٔ آن زن هستند. آلوسا همچنین دختر کالیگان است؛ پادشاه دزدان دریایی بسیار بیرحمی که بر دریاها حکومت میکند و آنها را به وحشت میاندازد. اما خودِ آلوسا دختری هفدهساله و کاپیتان سرسخت دزدان دریایی است که رازی پنهان دارد و میتواند قویترین مردان را تحت سلطهٔ خود در بیاورد. حالا پدرش او را به مأموریتی میفرستد تا بخشی از نقشهای باستانی را پیدا کند که به جزیرهای مخفی منتهی میشود. پدر آلوسا یک سوم نقشه را در اختیار دارد و حالا آلوسا باید قسمت دیگری از این نقشه را از چنگ رقیب در بیاورد. آلوسا باید کاری کند که دستگیر شود و وانمود کند که یک زندانی است تا بتواند کشتی دشمنش که کاپیتانی جوان و بیرحم است را در پی یافتن این نقشه بگردد. هرچند که جای نگرانی نیست، چرا که آلوسا چند حقه در چنته دارد. هیچ دزد دریاییای نمیتواند بهتنهایی سد راه دختر پادشاه دزدان دریایی شود. تنها چیزی که بین آلوسا و نقشه باقی مانده، اسیرکنندهاش است که بهطور غیرمنتظرهای باهوش و ناعادلانه جذاب است.
• کتاب سایههای میان ما رمانی فانتزی و عاشقانه اثر تریشا لونسلر نویسندهٔ آمریکایی است. نویسنده در این رمان داستان پادشاهی را روایت کرده که سایههایی او را احاطه کردهاند، هیچکس حق ندارد به پادشاه نزدیک شود و او را لمس کند وگرنه کشته خواهد شد. در این میان دختری به نام آلساندرا سعی دارد با اغوای پادشاه، با او ازدواج کند، ملکه شود و بعد با کشتن پادشاه سایهها به قدرت برسد.
• کتاب فابل اثر آدریان یانگ نویسندهٔ آمریکایی است. فابل داستان دختری هفدهساله، قوی و مستقل است که به تنهایی در یک جزیره بزرگ شده است. او جنگیدن و دفاعکردن از خود را خوب بلد است و تمام امیدش فرار از جزیره است و زمانی که تصمیم میگیرد با یک کشتی از جزیره فرار کند نمیداند با مرموزترین آدم منطقه وارد معامله شده و قرار است چه داستانهایی را از سر بگذراند.
• کتاب زندگی نامرئی ادی لارو اثر ویکتوریا شواب نویسندۀ داستانهای کسیدی بلیک است. این کتابْ داستان دختری نامیرا است. ادی لارو در ازای جادوانگی روحش را به شیطان فروخته اما حالا دچار نفرینی شده است و هیچکس او را بهخاطر نمیآورد. او در ماجراجوییای خارقالعاده به پیش میرود و سعی میکند هر کاری بکند تا در یاد و خاطر آدمها بماند اما زمانی که در یک کتابفروشی با مرد جوانی آشنا میشود همه چیز تغییر میکند.
• کتاب سیرک شبانه رمان فانتزی و تاریخی اثر ارین مور گنشترن دربارهٔ جادو و سیرک است. این کتاب داستانی تخیلی از جادو و عشق است که در لندن قرن نوزدهم میگذرد و داستان سیرکی عجیب است که تنها شبها ظاهر میشود و فعالیت میکند. داستان کتاب دربارهٔ دو شعبدهباز با طول عمری نامشخص است که سالهاست درگیر رقابتی شدید هستند و حالا پای شاگردانشان را به رقابت میکشانند.
تریشا لونسلر در شهری کوچک در ایالت اورگان بهدنیا آمد و اکنون در نزدیکی کوههای راکی با سگش زندگی میکند. او مدرک کارشناسیاش را در رشتهٔ زبان انگلیسی و ویراستاری دریافت کرد و برای نوشتن رمانهای فانتزی و عاشقانه به شهرت رسید. او پرفروشترین نویسندهٔ نیویورک تایمز و یواِساِی تودی است که 8 رمان پرفروش برای نوجوانان نوشته است. کتابهای او تاکنون به بیست زبان زندهٔ دنیا ترجمه شدهاند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.