مامان و معنی زندگی (شومیز)

(137)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
8170

علاقه مندان به این کتاب
146

می‌خواهند کتاب را بخوانند
8

کسانی که پیشنهاد می کنند
21

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب مامان و معنی زندگی

انتشارات قطره منتشر کرد: دکتراروین یالوم روان‌پزشکی دانشگاه استنفورد و نویسنده‌ی درسنامه‌های معتبری چون روان‌درمانی اگزیستانسیال و رمان‌هایی نظیر «وقتی نیچه گریست»، در این شش داستان مسحورکننده و برگرفته از تجربه‌ی بالینی‌اش یا رهنمون ساختن بیماران ـ و خویش ـ به سوی تحول، بار دیگر ثابت می‌کند کاشف بی‌محابای روان آدمی است.مامان و معنی زندگی با نگاهی گذرا به غایت ارزشمند و کم وبیش ممنوع به درون قلب و ذهن درمانگر توانایی های منحصر به فرد هر رابطه انسانی را روشن می سازد. «اروین یالوم،با طنز و خودآگاهی توامان،نرم نرمک تا پرتگاه مرگ،تا لبه ی جنون و تا ژرفای نومیدی می بردمان.دکتر یالوم با ما،یعنی خوانندگانش،همان طور دلسوزانه همدلی میکند که با بیمارانش:درونش را به تمامی و با صراحت آشکار می سازد تا بلکه بتوانیم در نار یکدیگر با حقایق جانفرسازی هستی رو در رو شویم و به زندگی مان معنا و شکوه ببخشیم.مطمئنم مامان به او افتخار میکند.» «اروین یالوم در این داستان های تحسین برانگیز،غنای تجربه اش را به عنوان یک روان درمانگر بادانش وسیعش در فلسفه و ادبیات و نیز با انسان دوستی عمیقش در هم می آمیزد.او با همان مهارتی که بیماراش را به درمان جلب میکند،خواننده را هم با قصه هایش همراه می سازد.» «یالوم بر خلاف بیشتر روان درمانگران،میتواند قصه بگوید و چنان خوب از عهده ی این کار بر آید که به راحتی فراموش کنی آنچه میخوانی،چکیده ی هفته ها، ماه ها و حتی سال ها کار روان درمانی است...و یالوم صراحت و سبک و سیاقی رشک انگیز در این کار دارد.» فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (1)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • زهرا زبرجدی
    • پاسخ به نظر

    این کتاب رمانی روانشناسانه است. اگر روانشناس هستید مخصوصا اگربه رویکرد روانکاوی علاقه مند هستید پیشنهاد میدم کتابای اروین یالوم مطالعه بفرمائید.

بریده ای از کتاب (3)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • ساناز طاهری
    • 1

    در کارم یاد گرفته‌ام آن‌هایی که بیش از بقیه از مرگ می‌ترسند، کسانی هستند که با حجم زیادی از زندگی نزیسته به مرگ نزدیک می‌شوند. بهتر است از همه‌ی زندگی استفاده کنیم. برای مرگ چیزی جز تفاله باقی نگذاریم، هیچ‌چیز جز یک قلعه‌ی سوخته.(ص325)

  • تصویر کاربر

    • ساناز طاهری
    • 0

    حکم مرگ خردمندشان کرده بود. این زندگی را نمی‌شود به تعویق انداخت؛ نمی‌شود به آخر هفته، تعطیلات، وقتی بچه‌ها خانه را برای رفتن به کالج ترک کردند و یا به سال‌های بعد از بازنشستگی موکولش کرد. بارها این مرثیه را از آنان شنیدم که《حیف که باید تا حالا صبر می‌کردم، باید بدنم طعمه‌ی سرطان می‌شد و بعد یاد می‌گرفتم چطور باید زندگی کرد.》(ص54)

  • تصویر کاربر

    • ساناز طاهری
    • 0

    سعی کن بفهمی چیزی که طلایی است، نه مرگ، که به تمامی‌زیستنِ زندگی به‌رغم رویارویی با مرگ است. فکر کن هر آخرین باری، چقدر اندوهبار و در عین حال باارزش است آخرین بهار، آخرین پرواز کُرک قاصدک و آخرین‌بار شکفتن گل‌های گلیسین.(ص41)

عیدی