فرصت دوباره

فرصت دوباره

(6)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
330

علاقه مندان به این کتاب
5

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب فرصت دوباره

علیرضا م. ملقب به فانوس خیال از اینکه به اولین کتاب شعرش اجازه چاپ نداده بودند سخت حیرت کرد. با خودش گفت: «مگه میشه؟» و ماتش برد. یک آن _ بین خودمان باشد _ ته دلش خوشحال شد، اما، بلافاصله، صورت غمگین و ناامید مادرش پیش چشم هایش ظاهر شد و دلش سخت گرفت. کتابش را به خاطره و روح او تقدیم کرده بود و هر شب، پیش از خواب، صدای او را می شنید: «آفرین، پسر نابغه‌م. بالاخره توی کاری که برات انتخاب کرده بودم موفق شدی. ازت ممنونم. یادت باشه که این موفقیتو مدیون من هستی.» ادعای بی خودی هم نبود. بدون او علیرضا محکوم به زندگی بسیار معمولی و ساده ای بود، ولی مادرش آرزوهای بزرگی برای او داشت. «علیرضا، پسرم، خودتو به عنوان یه آدم مهم و معتبر به دنیا معرفی کن. به بزرگان تاریخ نگاه کن، به دانشمندهای مشهور، قهرمان های ورزشی، هنرمندهای جهانی. خودتو هم قد و قواره اون ها بدون.»

    • نوع کالا
    • دسته بندی
    • موضوع اصلی
    • موضوع فرعی
    • نویسنده
    • نشر
    • شابک
    • زبان کتاب
    • قطع کتاب
    • جلد کتاب
    • تعداد صفحه
    • وزن
    • نوبت چاپ
    • سال انتشار
    • فارسی
    • رقعی
    • شومیز
    • 256 صفحه
    • 298 گرم
    • 1
    • 1393

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (1)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • فاطمه علی محمدی
    • 0

    زندگی تبدیل به انتظاری بزرگ شده بود. من منتظر باز شدن دانشگاه بودم.مادربزرگ منتظر برگشتن خاله زیبا بود و مادر منتظر تمام شدن جنگ و رفتن از ایران. دایی همایون تنها کسی بود که نه حرف گذشته را میزد و نه به آینده فکر می‌کرد . انگار زمان برایش همین امروز بود.ساغت دیواری تنها موجود زنده‌ی خانه بود و به دنبال زمان می‌دوید...

عیدی