نظر خود را برای ما ثبت کنید
قمری ها همه مرده بودند. آقای اخوان هم توی کوچه بود. یک پنکه دستش گرفته بود داشت می رفت. من به آقای اخوان سلام دادم، آقای اخوان جوابم را نداد، زمین را نگاه کردو رفت. یک آقایی هم آمد و به مامان فریبرز گفت « زری خونه ت خراب شد.» مامان بزرگ دوباره گریه کرد. خاله به آقائه گفت شما برادرشان هستید؟ آقائه دوباره داد زد « زری خونه ت خراب شد.» بابا و آقاجی با آقای رحیمی با آن آقایی که نمی گذاشت ما بیایم توی کوچه، سر آن قالی را که آقاجی با آقای رحیمی از زیر خاک درآورده بود گرفته بودند و داشتند یک جایی میبردند. خاله دستم را گرفت و گفت « سارا ببین درخت سیب توی حاطو میبینی؟ همون که دایی تاب تو رو بهش بسته بود!» -از متن کتاب-
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.