نظر خود را برای ما ثبت کنید
خیره شده به میز بینی اش سرخ و متورم است. می گوید:«از سیزده هفتگی.بهم اجازه سقط هم دادن...» می نشینم روی صندلی کنارش:«پس چرا نگهش داشتی؟» هر چی با خودم کلنجار رفتم دیدم نمی تونم بکشمش.با خودم گفتم وقتی خدا خواسته این بچه این طوری دنیا بیاد من حق ندارم نابودش کنم. دست می گذارم روی شانه اش و آرام فشار می دهم.بعد فکر می کنم چه کار احمقانه ای است و دستم را بر می دارم.انگار حرفی برای دلداری دادن پیدا نمی کنم. فکر می کنم کاش می شد یکی و دو دقیقه به عقب برگردم و حرف هایی را که زدم با همین قاشقی که بی مصرف روی میز افتادع جمع کنم و برگردانم سر جایش. می گوید:«نتونستم» نگاهم می کند.با آن چشم های سیاه درشت خیره می شود به من و منتظر می ماند. می گویم:«گناه این بچه چیه آخه؟این بچه که باید تا آخر عمر از متفاوت بودن خودش عذاب بکشه؟» نمی دانم چرا به جای دلداری دادن دارم نمک روی زخمش می پاشم. دستمال دیگری بر می دارد و روی بینی و دهانش می گذارد .می گوید:«به اون هم فکر کردم.به همه چی فکر کردم.حتی یه تصویر ازش کشیدم.می خوای ببینی؟»
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.