نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات نگیما منتشر کرد: آنچه که دیدم رو باور نمیکردم. دوباره محله باغ فردوس خیابان مولوی در مقابل چشمانم زنده شد. در همسایگی خانه پدریام، مادر و دختر فقیری زندگی میکردند که والدینم مرتب به آنها کمک مالی میکردند و مخصوصا مادرم سعی میکرد از همسایهها و افرادی که میشناخت، برای اونها تسهیلاتی فراهم کنه. آنطور که فهمیده بودم پدر خانواده که از طرفداران پر و پاقرص آیتالله کاشانی بود، در میان درگیریهای سال 1332 کشته شده و آنها بیسرپرست باقی مونده بودند. از وقتی که یادم میاومد تا ده سالگی دختر یتیم همبازی من بود. بعد از آن مادرش دیگر اجازه نمیداد تا با پسرها بازی کند. وقتی هم که بزرگتر شدم به ندرت اونو میدیدم، اما مثل یه خواهر واقعی دوستش داشتم و ازش مراقبت میکردم. پدر و مادرم خیلی بهشون رسیدگی میکردند. حتی یادمه که یک بار هم به خاطرش با بچه محلها دعوا کردم. ولی از موقعی که به آپارتمان جدیدم نقل مکان کردم دیگه همدیگرو ندیدیم. و حالا پس از سالها، به یک باره همان دختر محجوب، یعنی «آزاده» در مقابلم ظاهر شد. هیچ وحشتی در چشمانش نبود و مثل یک ببر ماده میغرید و برای رهایی خودش تلاش میکرد. دو مرد لباس شخصی که ساواکی بودن از قیافشون میبارید، بازوان این چریک مونث رو محکم گرفته و با خود میکشیدند. دلم لرزید. در یک لحظه احساس کردم ارواح پدر و مادرم با نگرانی بهم نگاه میکنن و با التماس از من میخواهند که کاری بکنم. بیهدف دنبالشون راه افتادم. تکلیفمو نمیدونستم. تا به حال زیاد قانونشکنی کرده بودم؛ اما دیگه نه از این مدل! تصمیم گرفتم فعلا همینطور به تعقیشون ادامه بدم تا شاید فرصت مناسبی پیش بیاد. حالا دو نفر از افراد درجهدار پیش هم اونها رو اسکورت میکردند. دیگه امکان نداشت که بتونم از عهده این چهار نفر بر بیام. علیالخصوص اینکه هر دو نفر، اسلحههای خودکارشونو به طرفش نشانه رفته بودند. با ناامیدی به همراه جمعیت تعقیبشون کردم. ماموران مسلح با فریاد مکررا از مردم میخواستند که متفرق شوند و تعقیبشون نکنند. نگاهی به اطراف انداختم. راهی که در آن قرار داشتیم یک کوچه هشت متری بودند که به خیابان اصلی وصل میشد..... فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.