غول زن و ارابه اش

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
190

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب غول زن و ارابه اش

غول گفت: «حیف که جا، ناصاف و هوا روشن است و من نمی توانم یکدست برای شما برقصم، در صورتی که چه خوب رقصم می آید. مثل اینکه هیچ از راه دور نیامده ام.» و برای اینکه، به خیال خودش، آنها را سر هوس بیاورد، کمر بدترکیبش را قر داد و زنگوله های دور کمربندش شوریده و متناوب، سر و صدا راه انداختند. اهل خانه، با روی خوش گفتند: «معلوم می شود که شما در تاریکی بهتر می رقصید. ولی مقصود چیست؟ الان که از شما هیچ کس رقص نمی خواهد.» دیگران که صدای قرقرشان بلند شده بود، گفتند: «اتی چه بازی هایی! مردم را با چه چیزهایی خیال می کنند، می شود گول زد.»

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی