نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات مهراندیش منتشر کرد:
از جایش بلند شد. دلش نمیخواست بقیه صحبتهای آنها را بشنود. از حرفهای جلال شوکه شده بود، با اینکه احساس دلشکستگی میکرد ولی به او حق میداد که با هرکسی که دوست دارد، معاشرت کند و یا عاشقش شود. جلال هرگز به او قولی نداده بود. حالِ نزارِ خودش را درک نمیکرد و دهانش خشک و زبانش سنگین شده بود. به کافه تریا رفت. ثریا را دید که پشت میزی تنها نشسته و چای میخورد. ثریا همکلاسی دوران دبیرستانش، قدی کوتاه و چشمانی آبی داشت. پدرش کارمند دولت بود و خانوادهاش بسیار سنتی بودند، به همین دلیل ثریا از روابط دوستی نزدیک با پسرهای دانشکده دوری میکرد. وقتی پرنیا را دید’ اشاره کرد که به او ملحق شود. پرنیا که میخواست تنها باشد، به اجبار سر میز او رفت. ثریا رنگپریده و چشمان غمزده پرنیا را دید و علتش را پرسید؟
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.