دیوار

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
210

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب دیوار

انتشارات گیوا منتشر کرد:
ما را در اتاق دنگال سفیدی هل دادند. چشم هایم را روشنایی زده بود و به هم می خورد. بعد یک میز و چهار نفر را پشت آن دیدم. این ها غیرنظامی بودند و کاغذهایی را وارسی می کردند. زندانیان دیگر را در ته اتاق جمع کرده بودند و ما بایستی تمام طول اتاق را طی کنیم تا به آن ها ملحق شویم. بسیاری از آن ها را می شناختم، ولی بعضی دیگر به نظرم خارجی آمدند. دو نفر از آن ها، که جلو من بودند و بور بودند و کله ی گرد داشتند، شبیه یکدیگر بودند. حدس زدم که فرانسوی باشند. آن که کوچکتر بود هی شلوارش را بالا می کشید؛ عصبانی بود. نزدیک سه ساعت طول کشید، من منگی شده بودم و سرم خالی بود، ولی اتاق حسابی گرم بود و من از گرمی اش خوشم آمد، زیرا بیست و چهار ساعت متوالی بود که می لرزیدم. پاسبانان، محبوسین را یک به یک جلو میز می آوردند. آن چهار نفر، از آن ها اسم و شغلشان را می پرسیدند. اغلب یا سؤال دیگری از آن ها نمی کردند و یا مثلا از این جور چیزها می پرسیدند: «آیا تو در خراب کاری مهمات شرکت کردی؟» یا «روز نهم صبح کجا بودی و چه می کردی؟» به پاسخ ها گوش نمی دادند یا این طور وانمود می کردند که گوش نمی دهند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (1)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • محمد کمالی
    • پاسخ به نظر

    کتابی خواندنی

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی