انتشارات البرز منتشر کرد :
«« خب، راستش... نمی دونم چه جوری بگم؟شاید از نظر شما مسخره باشه،
شاید فکر کنین که من و شما به هم نمی خوریم،شما از یه خانواده مذهبی
و اما من....ولی حقیقتش... از اون لحظه که دیدمت تا الان که چندین ماه
گذشته....لحظه ای بی فکر شما نتونستم سر کنم.»»
این جمله را که شنیدم قلبم به شدت زد.پاهایم لرزیدند و دستانم یخ
کردند.او هم دوباره ساکت شد.صدای نفس عمیقش را می شنیدم.صدای
بلند نفس هایش مرا بیشتر تهییج کرد و دستانم هم شروع به لرزیدن
کردند.هیچ کدام چیزی نمی گفتیم.مدتی باز به سکوت گذشت.من
که واقعا نمی دانستم چه کنم و پای گوشی وا رفته بودم تا اینکه باز خودش حرف زد.
««لاله؟»»
بزاقم را قورت دادم و خیلی آرام و کم صدا و به زحمت گفتم :««بله؟»»
«« من...من...دوستت دارم.»»
چنان تا گوش هایم داغ داغ شد که می خواستم از ترس،همان موقع گوشی
را قطع کنم.فقط پدرجان این حرف ها را بشنود...
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.