

انتشارات آواي مکتوب منتشر کرد: اروين دي.يالوم، روانپزشک و نويسندهي هستي گراي آمريکايي، در رمان درمان شوپهناور به کنکاش در سايعهاي عقايد فيلسوف بزرگ يعني آرتور شوپهناور ميپردازد. مسئلهي اصلي اين روايت، رويارويي انسان با تقابلات اجتماعي، تداوم تجربههاي زندگي و انزواست. ترس از زوال و مرگ در همه، از جمله در فرد برجستهاي همچو يک روانپزشک (ژوليوس، نقاب فرضي يالوم) توصيف شده است. زندگي هر فردي پس از آگاهي بر نقصانات و عدم تسلط بر آنها مختلف ميشود و مواجهه با اين حقيقت، روحي بلند و انگيزهاي بالا ميطلبد؛ هيچکس و هيچچيز مانند هود فرد در مقابله با اين نقاصانات و درمان آنها توانمند نيست. کتاب درمان شوپهناور بر اساس نظريهي روابط بينافردي، به گروه درماني تاکيد ميورزد. اين جلسات گروه درماني در اتاقي برگزار ميشود که سه ديوارش از زمين تا سقف پر از قفسههاي کتاب است و ديوار چهارم سه پنجره با قاب چوبي دارد که به باغ ژاپني آرامي با حوضي پر از ماهيهاي درخشان باز ميشود؛ تصويري به غابت کهن الگويي از ناخودآگاه ... و اثاثيهي اين اتاق، ساده و کاربردي است که شامل يک ميز عسلي در کنار درب براي قرار دادن تسويه حسابهايي که بهتر است براي فرداي مجهول نماند و هفت صندلي حصيري که گرد چيده شده و دو صندلي ذخيره در گوشهي اتاق ميشود که يکيشان سهم فيليپ، اين رونوشت شوپهناور ميشود. به نظر ميآيد صندلي باقي مانده، دعوتي غير مستقيم از خوانندهي کتاب است که نويسنده او را جزو يکي از اعضاي گروه دانسته؛ و در سطور بعدي که شخصيت اصلي قوانين گروه را ذکر ميکند، اين تداعي در ذهن جان ميگيرد که يک رضايتنامهي بزرگ، شبيه به موافقتنامههاي اسناد پزشکي و روانپزشکي در ناخودآگاه خواننده امضا شده است. فروشگاه اينترنتي 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













