بچه‌ آهو

(0)
نویسنده:

3,350,000ریال

3,015,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
1198

علاقه مندان به این کتاب
13

می‌خواهند کتاب را بخوانند
5

کسانی که پیشنهاد می کنند
2

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب بچه‌ آهو

انتشارات بیدگل منتشر کرد:
اگر حتی شده یک بار به چیزی مشکوک می‌شدی، اگر به ذهنت خطور می‌کرد که فقط یک بار، حتی یک لحظه، نگاهم کنی، واقعاً نگاهم کنی، با همان اشتیاقی که به بدنم نگاه می‌کردی، بدنی که حتی بهتر از خودم می‌شناختی، احتمالاً متوجه می‌شدی که ناخواسته چقدر آزارم دادی و به احتمال زیاد متوجه می‌شدی که سعی می‌کردم از رنج و عذاب مبهم اما بی‌امانی مطلعت کنم که با خاطرات بی‌پایانت به من می‌دادی...
بچه‌آهو داستان شکل‌گیری یک عفریت، یک هیولاست، داستانی دربارۀ اینکه چگونه مشقات و محنت‌های متوالی، سردرگم‌کننده و نفرت‌زای قرن بیستم مجارستان _ و مهم‌تر از همه بحران ویرانگر فقر، بحران تبعیض طبقاتی و کین‌توزی میان طبقات اجتماعی _ موجب برآمدن این هیولاها و عفریت‌ها می‌شود. بچه‌آهو دستاوردی است بزرگ از نظر قیدوبند و تنگنای مفرط روایت؛ روایتی که در جست‌و‌جوی مفرّی است میان نیاز به حرف‌زدن و میل به سکوت. اِستِر دقایق زندگی‌اش و عواطف ژرفش را چند صد صفحه از ما پنهان می‌کند، و این‌گونه باعث می‌شود خواننده با پوست و گوشت و استخوان ازخودبیگانگیِ او و بیزاری و بیگانگی‌اش از دیگران را احساس کند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب بچه آهو اثر ماگدا سابو

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

بچه آهو از سایت گودریدز امتیاز ۴ از ۵ را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

بچه آهو از سایت آمازون امتیاز ۴.۲ از ۵ را دریافت کرده است.

معرفی رمان بچه آهو:

بچه آهو رمانی از ماگدا سابو نویسندهٔ مجارستانی است که اولین‌بار در سال ۱۹۵۹ منتشر شد. ماگدا سابو که در دیگر آثار مشهورش به روابط پیچیدهٔ بین زنان در سنین و با پیشینه‌های مختلف نگاهی زیرکانه انداخته بود، این بار در داستان بچه‌ آهو قهرمانی خلق کرده است که شاید جذاب‌ترین ساختهٔ او باشد. این رمان داستان استر است؛ یک هنرپیشهٔ موفق که در این رمان به یاد دوران کودکی سخت خود می‌افتد و درگیر تک‌گویی‌های درونی می‌شود و از تحقیرها، انزوا، فقر، طردشدگی اجتماعی و عاطفی و ناامیدی‌هایی که در کودکی تجربه کرده است، می‌گوید و می‌کوشد تا تمام تجربیاتش را کشف و درک کند. در ابتدا او با آرامشی آزاردهنده و بسیار بی‌تفاوت این دوران را به یاد می‌آورد اما رفته‌رفته آشفته‌تر می‌شود و نحوهٔ صحبتش با خودش تغییر می‌کند.

واکنش‌های جهانی به رمان بچه آهو:

«سابو شخصیتی با پیچیدگی سرکشانه و کاملاً قابل قبول و خودویرانگر خلق کرده است... تیزبینی روانشناختی سابو که در رمان‌های بعدی او به وفور به نمایش گذاشته شده است، در اینجا نیز کاملاً مشهود است.» - کلیر مسود، مجلهٔ هارپر

«کتاب بچه آهو، روایت بی‌رحمانه‌ای از استر اما به زبانی ساده و بسیار آرام است.» - نیک هلدستاک

«این کتاب داستانی از چگونگی ساخته‌شدن یک هیولا است و این‌که چگونه بحران‌های متوالی، سرگردانی و بیگانگی در تاریخ مجارستان قرن بیستم و مهم‌تر از همه بحران‌هایی مانند فقر، نابرابری طبقاتی و نارضایتی، می‌تواند منجر به ساختن یک هیولا شود.» - مگان راکلین

«‌به سختی می‌توان از میان‌ رمان‌های سابو یکی را برای خواندن انتخاب کرد که قوی‌تر یا فراموش‌نشدنی‌تر باشند، اما کتاب بچه آهو در کناری ایستاده است. نه‌تنها به این دلیل که نمی‌توان آن را زمین گذاشت، بلکه به این دلیل که مطالعه‌ای دربارهٔ عشق، خیانت و تراژدی‌های شخصی است که به واسطهٔ جنگ جهانی دوم در مجارستان بسیار حادتر شد.» - دونالد ریفیلد

چرا باید رمان بچه آهو را بخوانیم؟

کتاب بچه‌ آهو کاوشی عمیق از احساسات انسانی و تأثیر تجربیات دوران کودکی بر بزرگسالی یک فرد است. قهرمان داستان عمیقاً با گذشتهٔ خود که مملو از فقر، تحقیر و انزوا است روبه‌رو می‌شود و نویسنده سعی دارد با واکاوی گذشتهٔ او نشان دهد که چگونه تجربیات، شخصیت و روابط را شکل می‌دهند و پیچیدگی‌های روان انسان را به نمایش گذاشته است. این کتاب نه‌تنها یک داستان جذاب دارد، بلکه خوانندگان را تشویق می‌کند تا در مورد زندگی گذشته و تأثیر طولانی مدت آن بر روان انسان بیشتر فکر کنند. بچه آهو کتابی بسیار تکان‌دهنده و قابل تأمل است که تا مدت‌ها از ذهن شما پاک نخواهد شد.

جملات درخشانی از کتاب بچه آهو:

«می‌خواستم زودتر بیایم، ولی باید منتظر یورکا می‌شدم؛ خودت بهتر می‌دانی که همیشه دیر می‌کند؛ گفته بود ساعت نُه می‌آید، ولی از یازده هم گذشته بود که تازه از در آمد تو. با اینکه همیشه کیف دکتری‌اش را همراهش دارد، همه خیال می‌کنند یا مددکار حزب است یا مسئول پخش جزوه‌های آن. درست وسط حیاط ایستاد، چند بار پشت‌سرهم پلک زد، و دنبال پلاک ۳۹ گشت، خانه‌ای که از آنجا با او تماس گرفته بودند. به‌محض اینکه پیدایش کرد زن‌ها راهرو را ترک کردند، درها را پشت‌سرشان بستند و برگشتند به آشپزخانه‌هایشان؛ وقتی بالاخره آمد توی خانه، از ته دل آهی کشید، اخمی کرد و از گیزی یک لیوان آب خواست. دربارهٔ پایم هم بگویم که مشکلش خیلی جدی نیست، فقط نباید راه بروم و باید مرتب کمپرس یخ بگذارم رویش؛ ورمش تا بیست و چهار ساعت آینده نمی‌خوابد؛ البته تا آن موقع کسی هم نمی‌خواهد از درخت پایین بپرم. به قول پاک: «پایین و بالا، پایین و بالا، می‌برمشون پایین و بالا.» دربارهٔ تو چیزی نگفت، به گمانم نه از سر احتیاط، بلکه چون حرفی نداشت ـ اصلاً مگر حرفی هم مانده؟ زل زد به گیزی، که عین کدبانوی خانه دست‌به‌زانو صاف نشسته بود پشت میز.»

«وارد محوطهٔ خانه که شدم پایم گرفت به سطل زباله و سکندری خوردم و نیم ساعت بعد قوزکم دوباره ورم کرده بود. شام را توی تختخواب خوردم؛ گیزی مقداری لانگوش با خامهٔ ترش درست کرده بود. توی اتاقش دو تخت دارد، ولی فقط تخت خودش را آماده کرده بود و ما روی‌ آن می‌خوابیدیم. عکس عروس یوستی روی دیوارِ بالای تخت است، و عروس خیلی کم‌سن‌وسال به نظر می‌رسد: نگاهش به پایین است، دسته گل مورْدِ کوچکی در دست دارد. نمی‌دانستم گیزی یوژی را کجا فرستاده، و نمی‌خواستم هم بپرسم. هیچ‌کدام خوب نخوابیدیم ـ پای من زق‌زق می‌کرد و گیزی مدام پا می‌شد و کمپرس یخ را عوض می‌کرد. صبح رفت خواربارفروشی و به دکتر زنگ زد، و باقی ماجرا را هم که خودت می‌دانی. بعد از رفتن یورگا، گیزی برایم تاکسی گرفت. تا میدان همراهی‌ام کرد ـ از آنجا تا سوآن صد متر بیشتر راه نیست. گل‌فروش‌ها نشسته بودند بیرون ورودیِ محوطه؛ از من هم خواستند گل بخرم، ولی بعد رهایم کردند به حال خودم. باز هم سنجاق سرم را گم کرده بودم، به خاطر همین از خرازی چندتایی خریدم. از دروازه که بیرون رفتم، چشمم افتاد به درختی پر از شکوفه که از دیواری بالا رفته بود، و ایستادم.»

«وقتی تصمیم‌ گرفتم کلیسا را ترک کنم، سخت بود که درد پوشیدن دوبارهٔ کفش‌های گیزی را تحمل کنم؛ نتوانستم بندش را خوب ببندم ـ ولی جای نگرانی نبود، پایم آن‌قدر ورم داشت که بندش خودبه‌خود باز شد. رسیدم جلوی درِ ورودی، ولی نمی‌خواستم دوباره از جلوی بیگنونیا رد شوم، برای همین از درِ ضلع دیگر وارد شدم. امیدوارم با کسی که مرا می‌شناسد مواجه نشوم. حالا کفش‌ها را درآورده‌ام و پابرهنه نشسته‌ام روی زمین. نسیم ملایمی می‌وزد، آن‌قدری که برگ درخت‌ها تکان بخورد، سوسکی دارد کنارم راه می‌رود و حالا رسیده به انگشت‌های پایم، سوسک قشنگ باریکی که بال‌های آبی‌رنگ دارد. پدر اگر بود گونه‌اش را کالوسوما سیکوفانتا تشخیص می‌داد و هستهٔ هلویی را که کسی روی زمین انداخته بود از سر راهش برمی‌داشت و می‌گفت: «برو پی کارت، مسافر کوچولو.» اگر پدرم را می‌دیدی عاشقش می‌شدی. هیچ‌وقت زیاد درباره‌اش حرف نزدم. چون من کلاً زیاد حرف نمی‌زنم، نه دربارهٔ تو، نه دربارهٔ چیزهای دیگر؛ در بچگی آن‌قدر کم‌حرف بودم که هیچ‌وقت یاد نگرفتم خیلی خوب حرف بزنم. چیزهایی که در رزومه‌ام نوشته‌ام یک مشت دروغ است، همهٔ حرف‌هایی که مردم درباره‌ام می‌گویند دروغ‌اند، به‌قدری راحت چاخان می‌کنم که چاخان‌کردن می‌‌توانست شغلم باشد.»

خلاصهٔ رمان بچه آهو‌:

رمان بچه‌ آهو داستان زنی به نام استر است؛ یک هنرپیشهٔ موفق که با شنیدن اخبار دربارهٔ یک آشنای قدیمی به دوران کودکی و گذشته‌های دور خود پرتاب می‌شود و به یاد می‌آورد چطور کودکی را در فقر و ناامیدی سپری کرده است. استر تک فرزند است. او در شهرستانی در مجارستان، با پدرش، یک اشراف‌زادهٔ عجیب‌وغریب و پرورش‌دهندهٔ گل سیار و مادرش یک معلم موسیقی خشن که انگار هیچ‌گاه نتوانسته است به آرزوهایش برسد، بزرگ شده است. آن‌ها در سال‌های قبل از جنگ جهانی دوم در این شهرستان ساکن هستند. در مجارستان کمونیست پس از جنگ، استر به بوداپست نقل‌مکان کرده و به یک ستارهٔ صحنه تبدیل شده است اما هیچ‌کس را فراموش نکرده و هیچ‌کدام از آدم‌های گذشته‌اش را از جمله همکلاسی مهربان و زیبایش آنجلا را نیز نبخشیده و نتوانسته کینه‌ها و رنج‌های گذشته‌اش را فراموش کند یا کنار بگذارد. این رمان اعترافات استر و داستانی از کودکی، تئاتر، آسیب‌های روانی، نفرت و درنهایت یک عشق تراژیک است.

اگر از خواندن کتاب بچه آهو لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب در مشهورترین اثر ماگدا سابو نویسندهٔ مجارستانی است. او در این کتاب به رابطهٔ بین یک نویسندهٔ برجستهٔ مجارستانی و خانه‌داری مرموز می‌پردازد. این کتاب که به نوعی خود‌زندگی‌نامهٔ این نویسنده است، داستان رابطهٔ پیچیدهٔ راوی و خدمتکارش را روایت می‌کند که به اعماق جان هم نفوذ کرده‌اند و سعی می‌کنند از دردهای یکدیگر کم کنند. 

• کتاب ابیگیل یکی دیگر از آثار مشهورِ ماگدا سابو نویسندهٔ مجارستانی است. داستان ماجراجویانهٔ این کتاب در مدرسهٔ دخترانه کالوینیست در طول جنگ جهانی دوم می‌گذرد. این کتاب داستان گینای چهارده‌ساله است که دختر ژنرالی نظامی است که بی‌توجه به اعتراض‌هایش او را به مدرسهٔ شبانه‌روزی، جایی کیلومترها دورتر از بوداپست می‌فرستد. 

دربارۀ ماگدا سابو: رمان‌نویس مجارستانی

بچه‌ آهو (بيدگل)

ماگدا سابو رمان‌نویس مجارستانی بود که در سال ۱۹۱۷ به دنیا آمد و در سال ۲۰۰۷ درگذشت. او مدرک دکترای خود را در رشتهٔ فیزیولوژی اخذ کرده بود و در زمینهٔ نوشتن رمان، مقاله، خاطرات، شعر و ادبیات کودک فعالیت داشت. او یکی از اعضای مؤسس آکادمی ادبی دیجیتال ادبیات در مجارستان بود. کتاب‌های ماگدا سابو در ۴۲ کشور منتشر شده و به بیش از ۳۰ زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده‌اند که همین او را تبدیل به پرترجمه‌ترین نویسندهٔ مجارستان کرده است. پدرش الک سابو یک مقام دانشگاهی بود که به او یاد داد به زبان لاتین روان صحبت کند و او را با تاریخ و ادبیات آشنا کرد و سابو در محیطی غنی از داستان‌سرایی بزرگ شد. او در دانشگاه علوم سلطنتی مجارستان به تحصیل پرداخت و در سال ۱۹۴۰ شروع به تدریس در مدارس مختلف کرد و تجربیات خود در طول جنگ جهانی دوم را در کتابی منتشر کرد. سابو در سال ۱۹۴۷ با نویسنده و مترجمی ازدواج کرد و تا سال ۱۹۴۹ در وزارت آموزش کار می‌کرد تا این‌که از کار برکنار شد. فعالیت ادبی سابو با شعر آغاز شد و اولین کتاب شعر او با نام «بارانی» در سال ۱۹۷۴ منتشر شد. او بعداً‌ به رمان‌نویسی روی آورد و اولین رمانش در سال ۱۹۵۸ منتشر شد. او در آثارش به موضوعات پیچیده‌ای مانند ریاکاری، تاریخ مجارستان و مبارزات روانی زنان مدرن می‌پرداخت. آثار سابو به دلیل بینش عمیقشان در مورد ماهیت انسان و تأثیر آن‌ها بر تاریخ سیاسی مجارستان مورد تحسین بسیار قرار گرفته‌اند.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی