30بوک
کتاب عمومی
ادبیات
رمان خارجی
یادداشتهای زیرزمینی

یادداشتهای زیرزمینی (گالینگور)

(175)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
15094

علاقه مندان به این کتاب
180

می‌خواهند کتاب را بخوانند
10

کسانی که پیشنهاد می کنند
29

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
1

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب یادداشتهای زیرزمینی

انتشارات علمی فرهنگی منتشر کرد:
این رمان اگزیستانسیالیستی، بیانگر خاطرات راوی تلخ گوشه گیر گمنامی است که در سنت پترزبورگ دوران بازنشستگی را می گذراند. داستایفسکی در این اثر فرهنگ، فضای سیاسی زمان خود را می کاود.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر اثر فئودور داستایوفسکی

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتاب یادداشتهای زیرزمینی از سایت گودریدز امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتاب یادداشتهای زیرزمینی از سایت آمازون امتیاز 4.7 از 5 را دریافت کرده است.

معرفی رمان یادداشتهای زیرزمینی:

یادداشتهای زیرزمینی رمانی کوتاه از فئودور داستایوفسکی، نویسندۀ مشهور روسی است که اولین بار در سال 1864 در مجلۀ زمان منتشر شد و یکی از آثار برجستۀ ادبیات اگزیستانسیالیستی به شمار می‌رود. این رمان گزیده‌ای از خاطرات یک راوی تلخ، منزوی و بی‌نام (که منتقدان عموماً آن را مرد زیرزمینی می‌نامند) است که در سن‌پترزبورگ زندگی می‌کند. داستایوفسکی از جمله متفکران برجستۀ عصر حاضر است. بسیاری از بزرگان متفکر معاصر غرب به آثارش توجه داشته‌اند و او را ستایش کرده‌اند. داستایوفسکی جزو اندک نویسندگانی است که نیهیلیسم روزگار ما را به ژرفی دریافته و بیان کرده است.

چرا باید رمان یادداشتهای زیرزمینی را بخوانیم؟

یادداشتهای زیرزمینی شاید سخت‌ترین اثر داستایوفسکی برای خواندن باشد اما همچنین مقدمه‌ای برای رمان‌های طولانی‌تر او در نظر گرفته می‌شود.

جملات درخشانی از کتاب یادداشتهای زیرزمینی:

«بگویید ببینم، کدام شیر پاک خورده‌ای بود که اولین بار در آمد گفت، آدمها فقط به این دلیل دست به کار بد می‌زنند که علایق واقعیشان را تشخیص نمی‌دهند؟ اگر بیاییم و روشنشان کنیم و چشمشان روی علایق واقعی و طبیعیشان باز شود، آن وقت درجا بدی را می‌گذارند کنار و خوب و نیکوکار می‌شوند، چون وقتی آدم آگاه شود و سود واقعی‌اش را بشناسد، نفع شخصی‌اش را در همین نیکی می‌بیند آن وقت از آنجا که مسلما هیچ آدمیزادی نمی‌آید خلاف نفع شخصی‌اش عمل کند، در نتیجه مجبور است که خوب باشد… اینها را کی گفته، ها؟ آه طفل معصوم، ای وروجک بی‌گناهی که برداشته‌ای و چنین اراجیفی را به هم بافته‌ای! اولا طی این هزاران سال کِی بوده که آدمیزاد فقط طبق نفع شخصی خودش عمل کند؟ پس با آن میلیون واقعیتی که شهادت می‌دهند آدم‌ها آگاهانه -با علم کامل به نفع حقیقیشان -آن را رها کرده‌اند و کم اهمیت دانسته‌اند و به راه دیگری رفته‌اند، چه می‌کنی؟ آنهایی که بی‌توجه به سودشان و اما و اگر رفته‌اند چه؟ آن هم بدون اینکه اجباری به چنین کاری داشته باشند، انگار فقط دلشان نمی‌خواسته به راه از پیش تعیین شده بروند و از سر لجاجت و خود سری راه دیگری را انتخاب کرده‌اند که سخت و پر سنگلاخ است و باید آن را در ظلمات جست. پس به نظر می‌رسد که واقعا خود این خود سری و اختیار برایشان بهتر و خوشایندتر از هر منفعتی بوده… منفعت!»

«شبی از کنار میکده می‌گذشتم، در روشنای پنجره چشمم افتاد به چندتا مرد که دور میز بیلیارد با چوب بیلیارد افتاده بودند به جان هم و یکی را زدند از پنجره پنجره انداختند بیرون. اگر هر وقت دیگری بود از این حرکت منزجر و ناراحت می‌شدم، اما در آن لحظه به کسی که بیرونش انداخته بودند حسودی‌ام شد. چنان به او غبطه خوردم که دلم خواست بروم داخل و کنار میز بیلیارد بپلکم و شلوغ کاری در بیاورم تا مگر از پنجره بیندازنم بیرون. رفتم داخل. مست نبودم، اما می‌گویید چه می‌کردم؟ می‌دانید اعصاب نداشتن آدم را وادار به چه کارهایی می‌کند؟! رفتم، اما اتفاقی نیفتاد. انگار لیاقت پرت شدن از پنجره را هم نداشتم.»

«آدمیزاد انتقام می‌گیرد، چون عدالت را در این می‌بیند. پس دلیل اولیه و اصلی را پیدا کرده، اساس کار را یافته و آن همان عدالت است. در نتجیه از همه جهت خیالش راحت می‌شود و با آرامش انتقامش را می‌گیرد و موفق هم هست، چون باور دارد کاری شرافتمندانه و عادلانه می‌کند. من اما اینجا نه عدالتی می‌بینم، و نه در این کار، نیکی و خیری می‌یابم. و به تبع آن، تنها از روی خباثت است که دست به انتقام می‌زنم. تنها خباثت می‌تواند همه تردیدم را از بین ببرد و بر همه چیز غلبه کند. همین طور است، تنها خباثت می‌تواند در کنار دلیل اصلی بنشیند و ترکیب کاملا موفقی به دست بدهد و آن دلیل اصلی را تکمیل کند، چرا که خباثت خودِ دلیل نیست. اما چه کنم که خباثت هم ندارم.»

تحلیلی بر رمان یادداشتهای زیرزمینی‌:

یادداشتهای زیرزمینی انقلابی‌ترین رمان داستایوفسکی است. داستایوفسکی در این رمان یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های ادبیات را خلق کرده است. راوی ناشناس داستان یک مقام رسمی بوده است که سرکشی او را به زندگی در زیرِ زمین می‌کشاند. او از جامعه کاملاً کناره‌گیری می‌کند و روایتی پرشور، وسواسی و متناقض می‌نویسد و در آن داستان زندگی خودش را تعریف می‌کند. این اثر را می‌توان حمله و شورش علیه جبرگرایی دانست. داستایوفسکی در یادداشتهای زیرزمینی به این ایده پرداخته است که همه چیز از جمله شخصیت و ارادۀ انسان را می‌توان به قوانین طبیعت، علم و ریاضیات تقلیل داد.

خلاصه داستان یادداشتهای زیرزمینی

رمان یادداشتهای زیرزمینی به دو بخش تقسیم می‌شود. عنوان بخش اول «زیرزمین» است که خودِ نویسنده در مقدمه‌ای دربارۀ یادداشت‌ها و ماهیت داستان بحث کرده است. در داستان کوتاه یادداشتهای زیرزمینی با مردی آشنا می‌شویم که بیش از حد فهمیده است. مردی که هرگز نامش را نمی‌فهمیم اما آن‌قدر از افکار و احساسات خود آگاه است که تبدیل به فردی منفعل شده و بیش از حد خود را سرزنش می‌‌کند. او عمیقاً ناراضی است و بخش اعظم قسمت اول رمان را به سرزنش جامعه می‌گذراند و معتقد است شرایط جامعه که به شدت ظالم و خفه‌کننده است او را به چنین زندگی‌ای سوق داده است. ظاهراً او 20 سال است که در زیرِ زمین زندگی می‌کند و معتقد است مردان باهوش هیچ‌وقت نمی‌توانند به چیزی تبدیل شوند و خود او نیز چنین است. او همچنین به زندگی و روابط عاشقانۀ ناموفق خود می‌پردازد و شما در یادداشتهای زیرزمینی در واقع با خاطرات و اعتقادات این مرد آشنا می‌شوید. بخش دوم «به مناسبتِ برف نمناک» است که مرد زیرزمینی در آن بخش‌هایی از اتفاقاتِ قدیمی زندگی‌اش را تعریف می‌کند. او سبک و شرایط زندگی‌اش را توضیح می‌دهد و اتفاقاتی که باعث شده‌اند به زیرزمین برسد و گوشه‌گیری و انزوا پیشه کند. او از سختی‌هایی که در محل کارش می‌کشیده و حقارت‌هایی که از سمت بالا دستانش به او تحمیل شده می‌گوید. از انزجاری می‌گوید که نسبت به همه همکارانش داشته است و ما متوجه می‌شویم که از همان زمان هم با اطرافیانش آبش در یک جوب نمی‌رفته و به‌نوعی غریب و بیگانه بوده است.

فهرست مطالب کتاب یادداشت‌های زیرزمینی

یادداشت مترجم
یادداشتهای زیرزمینی
• بخش نخست: زیرزمین
• بخش دوم: به مناسبتِ برف نمناک
تفسیرها
• ساختار و انسجام در یادداشتهای زیرزمینی. رالف متلا
• درآمدی بر مسائل اخلاقی یادداشتهای زیرزمینی. رومَن نظیروف
• بازخوانی یادداشتهای زیرزمینی. آلبرتو موراویا
• بلاغت اعتراف: یادداشتهای زیرزمینی و اعترافات روسو. باربارا هاوِرد
• انتزاع در یادداشتهای زیرزمینی. جی.آر. هال
• مرد زیرزمینی: جست‌وجوی معنا. لیندا ویلیامز
• مرد زیرزمینی در هیأت برادر بزرگ: آنتی‌اتوپیای داستایوفسکی و اوروِل. آدرین وانِر
• در باب اندیشۀ پارادوکسال انسان زیرزمینی. فرانکا بلترامه
• یادداشتهای زیرزمینی به‌مثابه مجالی موزیکال. سِرگی باچاروف
• مجادلات فلسفی در یادداشتهای زیرزمینی. ماریا یمیلیاناوا
• غریبۀ درون: دربارۀ یادداشتهای زیرزمینی. پیتر رابرتس
• آگاهی، اخلاق و آقای زیرزمینی. تامس دالک
• شخصیت‌شناسی آثار داستایوفسکی در دریافت هنری ادبیات قرن بیستم. اُلگا چوداوا
• فهرست ترجمۀ یادداشتهای زیرزمینی به برخی زبانهای مهم
• طرح جلد مشهورترین ترجمه‌ها

اگر از خواندن کتاب یادداشتهای زیرزمینی لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

یادداشتهای زیرزمینی آیینۀ تمام نمای روزگار ما و نقد حال انسان بیمار آخرالزمان است که انگار بیماری تا عمق وجودش ریشه دوانده ولی او همچنان از پذیرش آن سرباز می‌زند به دلیل کاوش در موضوعاتی مانند ارادۀ آزاد، اگزیستانسیالیسم و ماهیت آگاهی انسان مورد توجه قرار گرفته است. همچنین این رمان باعث پیشروی بسیاری از جنبش‌های ادبی قرن بیستم از جمله مدرنیسم و پست مدرنیسم شده است. بنابراین اگر از خواندن این رمان لذت بردید به شما پیشنهاد می‌کنیم کتاب‌ زیر را نیز بخوانید.

- شبهای روشن داستان کوتاه دیگری از فئودور داستایوفسکی نویسندۀ فقید روسی است. این کتاب متنی بسیار ساده‌تر از یادداشتهای زیرزمینی دارد و نویسنده در این کتاب به داستان مردی تنها می‌پردازد که درگیر عشق، امید و رابطه‌ای پیچیده می‌شود.

دربارۀ فئودور داستایوفسکی: نویسندۀ شهیر روسی

یادداشتهای زیرزمینی

فئودور داستایوفسکی (با نام کامل فئودور میخایلوویچ داستایوفسکی) متولد 11 نوامبر سال 1821 در روسیه است و در 9 فوریۀ سال 1881 در 59 سالگی درگذشت. پدر داستایوفسکی جراح نظامی بازنشسته بود. والدینش افرادی بسیار سخت‌کوش و مذهبی بودند. اما آن‌قدر فقیر بودند که با پنج فرزندشان تنها در دو اتاق زندگی می‌کردند. پدر و مادرشان معمولاً کتاب‌هایی با شخصیت‌های جدی را با صدای بلند برای بچه‌هایشان می‌خواندند و عصرهایشان را این‌گونه می‌گذراندند. مادرش در سال 1833 درگذشت و حدود 40 سال بعد از مرگ داستایوفسکی فاش شد که پدرش به طور ناگهانی در سال 1839 درگذشته است. داستایوفسکی با این‌که همیشه ناخوش و ضعیف بود اما در امتحان نهایی مدرسۀ مهندسی سن پترزبورگ رتبۀ سوم را کسب کرد. آن موقع بود که شروع به نوشتن اولین کارش یعنی بیچارگان کرد. شاعری به نام نکراسف آن را بررسی و چاپ کرد و این کتاب تحسین بسیاری برانگیخت. نکراسف معتقد بود «یک گوگول جدید ظاهر شده است!». نویسندۀ جوان ناشناس و خجالتی، ناگهان خود را مشهور دید. به نظر می‌آمد موقعیت شغلی موفقیت‌آمیز و درخشانی پیش روی داستایوفسکی ظاهر شده اما این امیدها وقتی در سال 1849 دستگیر شد دود شد و به هوا رفت. داستایوفسکی متهم به مشارکت در گفت‌وگوهایی بر علیه سانسور عقاید به خاطر خواندن نامه‌ای از بلینسکی به گوگول شد. همچنین به او اتهام زدند که آگاه بوده نیکلای یکم چاپخانه‌ای راه‌ انداخته است. همین کافی بود، داستایوفسکی محکوم به مرگ شد.بعد از هشت ماه حبس و دقیقاً پای چوبۀ دار به او اطلاع دادند که تزار از جان‌شان گذشته است. با این‌حال داستایوفسکی در همان دوران دچار صرع شد که تا آخر عمر گریبان‌گیرش بود.

زندگی و آثار داستایوفسکی

وقایع مهم زندگی داستایوفسکی یعنی اعدام ساختگی، زندانی شدنش در سیبری و حملات صرعش آن‌قدر شناخته شده بود که حتی جدای از کارش داستایوفسکی در زمان خودش به شهرت بزرگی دست یافت. در واقع او مکرراً افسانه‌های زندگی خودش را در داستان‌های دراماتیکش گنجانده است و در خلق بزرگ‌ترین شخصیت‌هایش از آن‌ها بهره برده است. با این‌حال برخی از وقایع زندگی‌اش در هاله‌ای از ابهام باقی مانده و شایعه هستند. چند سال بعد داستایوفسکی تعدادی داستان از جمله «شب‌های روشن» را منتشر کرد. داستایوفسکی هم به بیماری عصبی مبتلا بود و هم افسردگی داشت. او در سال 1866 جنایت و مکافات، رمان معروفش را نوشت و در اکتبر همان سال رمان قمارباز را طی 26 روز نوشت. در فوریۀ سال 1867 با آنا گریگوریونا ازدواج کرد و با همسرش به اروپا سفر کرد و تا تابستان سال 1871 به روسیه برنگشت. در فوریۀ سال 1868 دخترش سوفیا به دنیا آمد اما بیشتر از سه ماه زنده نماند. در ژانویۀ سال 1869 ابله و در پاییز همان سال رمان همیشه شوهر  را به پایان رساند. در سال 1871 تسخیرشدگان را نوشت. رمان برادران کارامازوف در طول سال‌های 1879 تا 80 به تدریج منتشر شد. داستایوفسکی را معمولاً یکی از بهترین رمان‌نویسانی می‌دانند که تاکنون زندگی کرده است. مدرنیسم ادبی، اگزیستانسیالیسم و مکاتب مختلف روانشناسی، الهیات و نقد ادبی عمیقاً تحت تأثیر افکار او شکل گرفته است. برخی می‌گویند در آثارش پیش‌گویی مشهود است چون که به دقت پیش‌بینی کرده بود که انقلابیون روسیه در صورت به قدرت رسیدن چگونه رفتار خواهند کرد. در زمان خود برای فعالیت‌هایش در روزنامه‌نگاری نیز شهرت داشت. داستایوفسکی سرانجام در سال 1881 و بعد از ابتلا به بیماری‌های مختلفی مثل سل و برونشیت مزمن بر اثر خون‌ریزی ریه درگذشت.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (5)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • حجت جعفری
    • پاسخ به نظر

    داستان کوتاه، عجیب و پر از نکته، گفته اند شخصیت اصلی این اثر عصاره تمام شخصیت های داستان های داستایفسکی ست، لذا به قول مترجم زهر کشنده ای دارد

  • تصویر کاربر

    • قاسم لاری دشتی
    • پاسخ به نظر

    جدای داستان و ترجمه خوبش. چاپ باکیفیتی داره. شکیل و زیباست.

  • تصویر کاربر

    • امیرحسین صالح ابادی
    • پاسخ به نظر

    اگر هیچ کتابی از داستایفسکی نخوندین این کتاب رو حتما بخونید تا عاشق داستایفسکی شوید. کوتاه ولی جذاب

  • 1
  • 2

بریده ای از کتاب (1)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • سید مجتبی پژمان
    • 1

    آگاهی، انسان را از درون خراب می کند، نه تنها آگاهی زیاد، بلکه هر نوع آگاهی، بیماری است.

عیدی