جنایت و مکافات (دوجلدی)

(185)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
12541

علاقه مندان به این کتاب
82

می‌خواهند کتاب را بخوانند
11

کسانی که پیشنهاد می کنند
30

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب جنایت و مکافات

انتشارات علمی فرهنگی منتشر کرد:
داستایفسکی در نامه‌ای که به سردبیر یک مجله روس نوشته بود، طرح رمان جنایت و مکافات را اینگونه معرفی کرد: “گزارش روان‌شناسانه یک جنایت که بطور واقعی امسال صورت گرفته و خبرش در روزنامه منتشر شده. جوان دانشجویی که از دانشگاه اخراج شده و درنهایت فقر و تنگدستی به سر می‌برد، تحت تاثیر بی‌تفاوتی ناشی از این همه محرومیت، عدم تعادل روحی و زیر نفود بعضی نظریه‌های مبهم و نامطمئن که در همه جا منتشر می‌شده، تصمیم می‌گیرد برای پایان دادن به این وضعیت غم‌انگیز به زور و حتی جنایت متوسل شود…”
اغلب منتقدان و خوانندگان ادبیات، بر این رای اجماع نظر دارند که فئودور داستایفسکی بزرگ‌ترین نویسنده و “جنایت و مکافات” یکی از برجسته‌ترین رمان‌های جهان است. این کتاب بارها و بارها به زبان‌های مختلف ترجمه شده و دوستداران ادبیات را در سراسر جهان مفتون خود ساخته است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (4)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • آزفنداک آزفنداک
    • پاسخ به نظر

    داستان کتاب درباره فردی به نام راسکلنیکف هست که به خاطر وضع مالی بسیار بدی که داره مرتکب قتل میشه. داستایفسکی مانند یک روانشناس به خوبی احساسات و افکار شخصیت‌ها را بازگو میکنه و همین امر موجب جذابیت رمان میشه.

  • تصویر کاربر

    • محمدمهدی ایرجی
    • پاسخ به نظر

    ترجمه آقای آتش بر آب فوق العاده است و از زبان روسی ترجمه شده. حتما با این ترجمه بخونید

  • تصویر کاربر

    • امیرحسین صالح ابادی
    • پاسخ به نظر

    از بهترین مترجم ها اقای اتش براب هستند که مستقیم از روسی به فارسی ترجمه می کنند و خوبی این کتاب این است که در پایان چندین تفسیر هم از داستان هست. از خود داستان هم نگم براتون فوق العادست

  • 1
  • 2

بریده ای از کتاب (2)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • محمدمهدی ایرجی
    • 1

    دوران عجیبی در زندگی راسکولنیکاف آغاز شد؛ انگار که ناگاه مهی بر سرش فرونشسته و او را در انزوایی مهیب و ناگزیر اسیر کرده‌بود. بعدها که آن دوره طولانی را به‌خاطر می‌آورد، حس می‌کرد که هوشیار نبوده و حتی تا زمان فاجعه آخر هم درک کاملی از اطرافش نداشته‌است. (جلد دوم – صفحه 825)

  • تصویر کاربر

    • محمدمهدی ایرجی
    • 1

    پیرزنه مزخرفه شاید اصل اشتباه من خود پیرزنه باشد، ولی قضیه اصلا سر او نیست پیرزنه یک مرض بوده و بس… من هول برم داشته‌بوده که از خط بگذرم… اینی که من کشتم آدمیزاد نبود، من یک قاعده را از بین بردم آره، شاید یک اصل و قاعده را کشته‌باشم، ولی نرفتم آن‌ور خط و همین‌ور ماندم… فقط توانستم یکی را بکشم. ولی انگار از پس همانش هم برنیامدم

عیدی