ریمل

(0)
نویسنده:

1,650,000ریال

1,485,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
856

علاقه مندان به این کتاب
9

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب ریمل

انتشارات برج منتشر کرد:
آریل دورفمن در ریمل هزارتویی از هویت‌های حقیقی و جعلی خلق کرده است و جهانی که حتی برای لحظه‌ای نمی‌توان به آن اطمینان کرد. سه قهرمان اصلی رمان که هر یک از دیگری غیرقابل‌اعتمادترند در تقاطعی مرگبار از سرنوشت به هم می‌رسند.
عکاسی که چهره‌اش یاد کسی نمی‌ماند، آرشیوی از رازهای سربه‌مهر مردم شهر دارد، آرشیوی که برای بی‌آبرویی هر کسی کافی است. زنی فتان و زیبا با شخصیتی دو پاره که حافظه‌اش همچون دختری نوجوان معصوم است. ضلع سوم این مثلث یک جراح متخصص زیبایی است، مردی تشنه‌ی قدرت که تبحری حیرت‌انگیز در تغییر چهره‌ی مردم شهر دارد؛ هر کس بسته به منافعش سراغ این پزشک چیره‌دست بیاید، بازی را برده است.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب ریمل اثر آریل دورفمن

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

ریمل از سایت گودریدز امتیاز 3.5 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

ریمل از سایت آمازون امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.

معرفی رمان ریمل:

ریمل اثر آریل دورفمن رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، مقاله‌نویس، استاد برجستۀ اقتصاد و فعال حقوق بشر آرژانتینی-شیلیایی-آمریکایی و یکی از بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین رمان‌نویسان آمریکای لاتین است. این کتاب در سال 2004 منتشر شد و آریل دورفمن در این کتاب به بررسی مضامینی همچون هویت، حافظه و تأثیر خشونت سیاسی پرداخته است. این داستان مانند بسیاری دیگر از آثار دروفمن در پس‌زمینهٔ پرفراز و نشیب تاریخ شیلی می‌گذرد و نویسنده در آن پیچیدگی‌های روابط انسانی، به‌ویژه تبعید و بازگشتِ دوباره به وطن را به تصویر کشیده است.

واکنش‌های جهانی به رمان ریمل:

«داستان تعلیق‌آمیز، بدیع و شگرف ریمل، دورفمن را به قله‌ٔ فرهنگی رفیعی می‌رساند که فرانتس کافکا و کوبو آبه در آن سکنی دارند.» - لس‌آنجلس تایمز

«[این کتاب] با نثر موجز، محکم و وهم‌انگیزش... نسخه‌ٔ پست‌مدرن دکتر جکیل و آقای هاید است.» - نیویورک تایمز 

«شبکه‌ای مبهم و وسوسه‌انگیز از فریب، دسیسه و وسواس، لایه‌های معنایی کتاب را به تدریج هویدا می‌سازند... و خواننده را گیج و حیران در لذتی وصف‌ناشدنی رها می‌‌کنند.» - پابلیشرز ویکلی

چرا باید رمان ریمل را بخوانیم؟

دورفمن در این رمان دیگر بار دیگر به توصیف حکومت‌های دیکتاتوری و تأثیر آن بر روی انسان‌ها پرداخته است. شخصیت‌های اصلی این رمان با چالش‌های اخلاقی و روانی عمیقی مواجه می‌شوند و دورفمن در این رمان نیز به زیبایی شرایط انسانی را به چالش کشیده است و خوانندگان را به تأمل در ماهیت حقیقت، انعطاف‌پذیری و جست‌وجوی اصالت در دنیایی پر از تضاد دعوت می‌کند.

جملات درخشانی از کتاب ریمل:

«خوب، بالأخره قرار است همدیگر را ببینیم، دکتر. به‌قول گفتنی رودررو. ساعت دوی بعدازظهر توی اتاق مشاوره‌ات. پرستارت همین الآن قرارمان را گذاشت. به من گفت یعنی بعد از ناهار. انگار که علاقه داشته باشم با تو ناهار بخورم، دکتر. بله، دکتر، دارم با تو حرف می‌زنم، ماویرلی، یا هر چی که اسمت هست. درست است که دارم با ملاطفت حرف می‌زنم و درست است که این‌جا هم نیستی. حیف که گوش‌هایت مثل انگشت‌های دستت تیز نیست و به دوردورها نمی‌رسد. می‌شد عوض این‌که فکر کنی دودستی خودم را تسلیمت می‌کنم، خودت را برای پیشنهادی که امروز ساعت دو می‌دهم آماده کنی. محال است، دکتر. اگر درست مرا می‌شناختی، دست‌های فریبکارت حتی سمت همچون فکر عجیب‌وغریبی هم نمی‌رفت، ولی وقت نداریم بیشتر آشنا شویم. پس همین داستانی که توی سرم هست و توی رویت می‌گویم باید کفایت کند. اگر سال‌ها قبل احتیاطاً قیافه‌ات را توی دوربینم کرده بودم، اگر عکسی از تو گرفته بودم، اوضاع الآن یک جور دیگر بود. تو بودی که از من وقت ملاقات می‌خواستی. مسلماً رأس ساعت دو من را نمی‌بینی. به خودت وقت می‌دهی که نگاهم کنی، هر دویمان را نگاه کنی، از لای دری نیمه‌باز یا آینه‌ای یک طرفه. به خودت می‌گویی هر چیزی که می‌شود درباره‌ی من بدانی می‌دانی.»

«ولی خیال نداشتم ازش عکس بگیرم. حداقل آن موقع نه. دوربین همیشه آماده است و روزهای تعطیل آماده‌تر؛ پاها، همیشه آماده‌اند دنبال کسی بروند که این چشم‌هایم انتخاب کرده. ولی آن روز صبح، نه. صورت پاتریشیا هم رازورمزی نداشت که ارزش کندوکاو داشته باشد. دوباره آمده بود خانه‌ام، چون هنوز گیرِ همان مشکلی بود که بار اول که آمد دیدنم، یعنی پریروز، داشت. مشکلش دو پا هم داشت و آن دو پا احتمالاً یک‌جایی همین دوروبر بودند، یک گوشه دور از دید، به امید پناهی که دست‌کم این‌جا گیرش نمی‌آورد. یا آن موقع قسم خورده بود نیاورد. وقتی آن مثلاً پاتریشیا از زنگ‌زدن خسته می‌شد و این چشم‌ها از براندازکردنش، هرکداممان برمی‌گشتیم سروقت تنگناهای کوچک خودمان، من برمی‌گشتم سروقت فهرستی که به لطف شما، دکتر، دستم بود؛ فهرست آدم‌هایی که خودشان را متحد من جا زده بودند و منظم بهشان تلفن می‌کردم و اسمشان را یکی‌یکی با چیزی که می‌شود اسمش را گذاشت رضایت‌خاطر خط می‌زدم، چون صرفاً کارم تأیید خیانتی بود که همیشه پیش‌بینی‌اش می‌کردم.»

«از آخرین باری که همچین تجربه‌ای داشتم سال‌ها می‌گذرد؛ از این که آدم‌ها خواسته‌ام را رد کنند. آدم‌هایی که همه‌چیزشان را به من مدیون‌اند، که من سلبریتی‌شان کرده‌ام و از یک زندگی بی‌مزه نجاتشان داده‌ام. با خودم گفتم کافی است دوشنبه بروم دفترم، کافی است پوشه‌ها و عکس‌هایشان را بیرون بکشم که خائن‌ها چهار دست‌وپا بیایند و التماس عفو کنند. بعد نه‌فقط سه‌چهار تا، تا بیست نفر هم شاهد، به کوری چشمت، جور می‌کنم، دکتر میرداولی، که می‌فهمم کی پادویی‌ات را می‌کند، کی با انگشت درازش تپ‌و‌تپ شماره‌ام را می‌گیرد. در بدترین حالت هم، اسمی داشتم که روحت هم از آن خبر نداشت؛ دست‌کم یکی که در دفترچه‌ام نبود. عجله‌ای نداشتم. تعطیل بود، روز بعد از کریسمس، و آسانسورچی‌ها سر کار نبودند. تا طبقه‌ی چهاردهم با پله می‌رفتم؟ با این پای باندپیچی؟ بهتر بود تا دوشنبه صبر کنم. اشتباه بود. این‌که فوری نروم سروقت پوشه‌هایم. بله، اشتباه دوم هم بلندگفتن پسره‌ی مادربه‌خطا. دختره‌ی مادربه‌خطا دقیق‌تر بود، یا خطاکار خالی، چون سماجت زنگ در داشت هویت واقعی کسی را که امروز صبح زنگ زده بود و قطع کرده بود برملا می‌کرد. دفعه‌های دیگر را نه‌ها. آن‌دفعه او بود. پاتریشیا با تو کار نمی‌‌کرد، مارویرلی، جاسوس تو یا خبرچینت نبود.»

تحلیلی بر رمان ریمل:

عنوان اصلی این کتاب Mascara است که چه به‌صورت تحت‌اللفظی و چه استعاری دربارهٔ ماسک‌ها است؛ ماسک‌‌هایی که مردم برای پنهان‌کردن خودِ واقعی‌شان و کنار آمدن با واقعیت‌های زندگی به چهره می‌زنند. آریل دورفمن از بسیاری جهات در کتاب ریمل طبقه‌بندی سنتی را به چالش کشیده است. هویت، فردیت، ناشناس بودن، زیبایی‌شناسی، ظواهر، خیانت، زیبایی، فرهنگ مدرن و رسانه‌ها از موضوعات اصلی این رمان هستند. روایت که بیشتر به صورت اول شخص بیان شده است معمولاً حول‌محور شخصیت‌هایی می‌چرخد که با گذشته و انتخاب‌هایی که انجام داده‌اند دست‌وپنجه نرم می‌کنند. دورفمن در این اثر نیز عناصری از عمق روان‌شناختی را با تفسیر سیاسی ترکیب کرده است و این رمان را تبدیل به اثری هم شخصی و هم اجتماعی کرده است. این رمان نمادی از مضامین ادبی گسترده‌تر دورفمن است که اغلب به تقاطع مبارزات شخصی و سیاسی می‌پردازد.

خلاصهٔ رمان ریمل:

داستان رمان ریمل حول محور یک تبعیدی شیلیایی و همسرش می‌چرخد که پس از سال‌ها دوری، پر از امید و ترس به وطن خود باز می‌گردند. درحالی‌که این زوج با چالش‌های بازگشت به کشوری روبه‌رو می‌شوند که در گذشته به آن‌ها آسیب رسانده و تحولات سیاسی زیادی را شاهد بوده است، با شخصیت‌های مختلفی روبه‌رو می‌شوند که نشان‌دهندهٔ جنبه‌های مختلف جامعهٔ شیلی و اثرات ماندگار دیکتاتوری هستند. ریمل داستان مبارزات این شخصیت‌ها با هویت خود را حین دست‌وپنجه نرم کردن‌شان با از دست‌دادن، عشق و عواقب انتخاب بررسی می‌کند. ریمل داستان مردی بی‌نام با چهره‌ای است که هیچ‌کس به‌ یاد نمی‌آورد. مردی که توانایی ویرانگری دارد و می‌تواند حقایق بی‌رحمانه‌ای که درون هر فردی در جریان است، ببیند و آن را ثبت کند. مردی که هیچ‌گاه دوست داشته نشده چون چهره‌اش قابل تشخیص نیست، مردی که هرگز عاشق نشده است چون تنها زشت‌ترین، عریان‌ترین و پنهان‌ترین رازهای آن‌ها را می‌بیند.

اگر از خواندن کتاب ریمل لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب اداره‌ی جبران عمر اثر دیگری از آریل دورفمن نویسنده و فعال حقوق بشر است. این رمان داستانی فانتزی و عاشقانه، دربارهٔ پرسش‌های اخلاقی و پیش‌بینی‌هایی در مورد فروپاشی کرهٔ زمین است. شخصیت اصلی بی‌نامِ این رمان، برای کاری گروهی و انجام پروژه‌ای راهی می‌شود اما شاهد خشونت غریب علیه بشر خواهد بود.

• کتاب آلِگرو ترانه‌ی زندگی اثر دیگری از آریل دورفمن نویسندهٔ شیلیایی است. حوادث این رمان در سال 1789 می‌گذرند و داستان موتزارت جوان است که از سر احترام و کنجکاوی بر سر مزار یوهان سباستین باخ رفته است و آنجا دیداری غیرمنتظره پای او را به معمای قتلی باز می‌کند.

• کتاب بیوه‌ها اثر دیگری از آریل دورفمن نویسنده و فعال حقوق‌بشر است. این کتاب پنجاهمین کتاب دورفمن و داستان روستایی است در یونان در زمان حکومت نظامیان. بیوه‌ها روایت تلاش زنان روستا برای بازپس‌گیری مردانشان است. دورفمن این کتاب را در تبعید نوشت و این کتاب را می‌توان ادای دین او به هزاران نفری دانست که در جریان سرکوب‌های بعد از کودتا در شیلی ناپدید شدند و حتی جنازه‌هایشان نیز هیچ‌وقت به خانواده‌هایشان داده نشد.

دربارۀ آریل دورفمن‌: نویسنده و فعال حقوق بشر

ريمل

ولادیمیر آریل دورفمن در سال 1942 و در بوئنس آیرس به دنیا آمد. او رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، مقاله‌نویس، استاد برجستۀ اقتصاد و فعال حقوق بشر آرژانتینی-شیلیایی-آمریکایی و یکی از بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین رمان‌نویسان آمریکای لاتین است. خانواده‌اش اندکی پس از تولد او به ایالات متحده نقل مکان کردند و او کودکی‌اش را در نیویورک گذراند تا این‌که خانواده‌اش به دلیل تنش‌های سیاسی مجبور به نقل‌مکان شدند و در نهایت در سال 1954 در شیلی ساکن شدند. او در دانشگاه شیلی تحصیل کرد و بعداً استاد دانشگاه شد و در سال 1966 ازدواج کرد و شهروند شیلی شد. از سال 1968 تا 1969 او در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی به تحصیل پرداخت و سپس به شیلی بازگشت. دورفمن مدتی مشاور رئيس‌جمهوری شیلی بود و پس از کودتای ژنرال آگوستو پینوشه که منجر به مرگ آلنده در کاخ ریاست‌جمهوری در 11 سپتامبر سال 1973 شد، مجبور شد شیلی را ترک کند. او در پاریس، آمستردام و واشنگتن دی‌سی زندگی کرده است و از سال 2004 شهروند ایالات متحده شد و یکی از مهم‌ترین فعالان فرهنگی و سیاسی ایالات متحده به شمار می‌رود. آثار متعدد داستانی و غیرداستانی دورفمن به بیش از سی زبان زندۀ دنیا ترجمه شده‌اند. یکی از مهم‌ترین اثر داستانی او «مرگ و دختر» بود که به بیش از سی زبان زندۀ دنیا ترجمه شد و رومن پولانسکی با اقتباس از آن فیلمی ساخت. دورفمن از سال 1985 تاکنون استاد پژوهشی ادبیات و استاد مطالعات آمریکای لاتین بوده است.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی