

محاکمه انسان در محکمه حیوانات
مه نيمه غليظ فضاي شهر را فرا گرفته بود و آفتاب در ميان مه سوسو ميزد، مورگن استاديار دانشكده شهر (پرتوريا)[1] وسايل شكار را برميدارد، قطار فشنگ را به دو طرف شانه و دور كمر ميبندد دوربين را به گردن ميآويزد و تفنگ را بدست ميگيرد براي شكار به جنگلي در سي مايلي محل سكونتش ميرود باد ملايم شاخههاي درختان را به حركت در آورد پرندگان روي شاخههاي سربه فلك كشيده جنگل نغمه سرايي ميكردند و طنين غرش جانوراني كه كنام را براي بدست آوردن طعمه ترك ميكردند در فضاي جنگل به گوش ميرسيد. مورگن دوربين را بر چشم ميگذارد، دو فيل بزرگ و يك بچه فيل را كه داشتند به او نزديك ميشدند در زاويه دوربين ميبيند. مورگن تفنگ را براي شليك آماده ميكند، ابتدا تصميم گرفت فيل نر را هدف قرار بدهد، اما در لحظه شليك، بچه فيل جلوي فيل نر و ماده قرار ميگيرد و گلوله به جاي اين كه به فيل نر اصابت بكند، سينه بچه فيل را ميشكافد و او را جلوي فيل نر و ماده نقش بر زمين ميكند. دو فيل بزرگ كه فرزند نوجوان خود را از دست داده بودند بر حسب غريزه جسم بيروح او را بو ميكشيدند و خرطوم را به نشانه خطر و آغاز حمله بالا ميبرند و به اطراف نگاه ميكردند و صداي مخصوصي كه نمايانگر ماتم و عزا بود، سر ميدادند. مورگن تير دوم را براي از پا درآوردن فيل نر شليك ميكند، اين بار گلوله پيشاني فيل نر را ميشكافد و حيوان ناله كنان جسم سنگين خود را روي علفهاي جنگل مياندازد. فيل ماده كه ناظر مرگ جفت و فرزند خود بود، خرطوم خود را روي جسد آن دو ميكشيد، پاي قطور خود را بر زمين ميكوبيد و به اطراف نگاه ميكرد و وقتي چشمش به مرد شكارچي افتاد كه تفنگ در دست دارد و در چند قدمياش ايستاده است به خشم آمد، چند لحظهاي به او خيره شد، سپس به سمت مورگن دويد مورگن براي رفع خطر تصميم گرفت فيل ماده را هم از پا درآورد، اما همين كه تفنگ را براي شليك سومين گلوله آماده كرد و ماشه را كشيد، تير در نميرود و گلوله شليك نشد مورگن براي دومين بار ماشه را كشيد و اين بار هم گلوله شليك نشد، براي اين كه از خشم و انتقام فيل در امان بماند پا به فرار ميگذارد و در لابلاي درختان انبوه جنگل شروع بدويدن ميكند و فيل ماده به تعقيب او ميپردازد، تا اين كه در ميان دو تنه درخت او را غافلگير ميكند و خرطوم خود را به قطار فشنگ مورگن مياندازد و او را از زمين بلند ميكند و روي گردن خود ميگذارد و خرطومش را دور كمر او حلقه ميكند و راه ميان جنگل را در پيش ميگيرد و مورگن تلاش ميكرد و دست و پا ميزد تا شايد بتواند خود را از چنگ فيل نجات بدهد ولي تلاش او بيهوده بود، چون محكم كاريهاي فيل خشمگين راه گريز او را از هر جهت بسته بود. *** خورشيد غروب كرد، تاريكي شب همه جا را فرا گرفت، ماه انوار طلايي خود را به عالميان تابانيد و ستارگان چشمك زنان موكب ماه را استقبال ميكردند، و جانوران به كنام باز ميگشتند فيل خشمگين كه مورگن را با خود حمل ميكرد در طول راه تصميم گرفت از اسير خود انتقام بگيرد و به تلافي كشتن جفت و فرزند خود او را زير دست پاي خود خرد كند اما از اين تصميم منصرف شد و با خود گفت: - بايد او را به انجمن فيلان ببرم، تا همجسمانم نوع مجازات او را تعيين كنند و به همين منظور در تاريكي شب در ميان لابلاي درختان جنگل اسير خود را كه هيچگونه راه گريزي نداشت با خود به انجمن فيلان ميبرد و مورگن كه شاخههاي اطراف درختان و فشار خرطوم فيل او را زجر ميداد با التماس به فيل ماده گفت: - اگر از اشتباهي كه كردم صرفنظر كني و آزادم بگذاري، قول ميدهم تا پايان عمر دست به تفنگ نزنم و براي شكار پا به جنگل نگذارم. - به قول شما آدمها نميتوان اعتماد كرد، چون كشتن، نابود كردن در خون شما موجودات دو پا عجين ميباشد و به خاطر ثروتاندوزي همجنسان خود را به قتل ميرسانيد و نام چنين اعمالي را غلبه بر دشمن ميگذاريد و با افتخار از آن ياد ميكنيد، متأسفانه همنوعان ما هم از ظلم ستيزي شما در امان نيستند و به خاطر يك عاج حيواني را از زيستن در دامان طبيعت محروم ميكنيد. بنابراين با شناختي كه ما فيلها از شما آدمها داريم نميتوانم تو را آزاد كنم تا فردا و فرداهاي ديگر حيوان ديگري را به خاطر پوست، عاج و گوشتش از پا درآوريد.
شاید بپسندید













