نظر خود را برای ما ثبت کنید
نشر عنوان منتشر کرد:
درد ول کن نبود. اشک چشمانش در خیسی باران زده ی صورتش گم می شد. خواست جیغ بزند، شرمش آمد. نتوانست. گوشه ی چادرش را چپاند توی دهانش، به دندان گرفت، و ناله ی بلندی کرد. کمرش تیر کشید؛ بدتر از دفعات قبل.درد امانش نمی داد. دیگر چشمانش دنبال آدم ها نمی گشت. فقط آسمان. آسمان تیره و باران زده ی شب. نگاهش به بالا بود. از لای دندان هایش گاهی، بی رمق، اسم نوذر شنیده می شد. دستش ناگهان ول شد و سُرید روی سنگ. انگار می خواست بلند شود. نتوانست. چادر از لای دندان هایش در رفت. دهانش از باران پر شد. چشمان خیسش بسته بود و بارانی. با همه ی وجودش فریاد کشید. زن آذری نمی خواست صدایش در بیاید، اما شد. دست خودش نبود. فریادش از درونش جوشید. بلند. بسیار بلند. مثل رعد و برقی، که بالای سرش غرمبید، چشمانش سیاهی می رفت.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
کتاب داستان یا روایتیست از زندگی زنی ایرانی که با مردی ناشناس پیمان زناشویی می بندد و طی ماجراهایی به هویت وی پی می برد، تلخ است اما نحوۀ روایت آقاخانی به قدری سریع است که از تمام پست و بلند این کتاب به سرعت می گذریم و نه تلخی اش ماندگار است نه شور و شوق کوتاه مدت و متزلزل میانۀ راه...